به نام تو

انک لا اله الا انت

به نام تو

انک لا اله الا انت

ربِّ صلّی علی مُحسن فی العالمین

آخرین نظرات
  • ۲۸ تیر ۹۶، ۱۸:۴۳ - سید محمد موسوی
    عجب...

۴۰ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۷
آذر
برگرفته از مجله فرهنگ کوثر 1378 شماره 27 
12

آنچه در این گفتار و در شماره دیگر این ماهنامه مورد بررسی ونقد قرار می گیرد بخشهایی از کتابهای تعلیمات دینی دوره دبستان است که پیرامون چهارده معصوم (علیهم السلام) نگاشته شده است. دشواری تدوین کتاب درسی در هر زمینه که باشد بر هیچ کس پوشیده نیست و آنچه ما از نواقص آنها برمی شماریم نه بدان علت است که به سختی کار ناآشناییم، بلکه چون معتقدیم ارائه اثری ماندگار بدون تحمل انتقادهای سازنده، ناممکن است. بدین مهم پرداختیم. ما خود را کوچکترین همکار مولفان و برنامه ریزان کتب درسی دانسته ایم که از دور به ناتوانی خویش اعتراف کرده وبا ابلاغ سلام و هدیه صفحاتی چند، در پیشگاهشان عرض اخلاص وارادت می نماییم. پیش از بیان ملاحظات سزاست که به پاره ای از ویژگیهای این کتابها اشاره کرد. نخست اینکه در کتابهای تعلیمات دینی دوره دبستان در هر سال، اصول دین (توحید، معاد، نبوت، امامت)، آداب و اخلاق و احکام مورد بیان قرار گرفته است و تنها به یک موضوع بسنده نشده و در هر بخش نیز سعی شده است مسایل از جوانب مختلف مورد توجه قرار گیرد. دیگر آنکه در معرفی پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) تاحد امکان سعی شده است موضوعات طرح شده با مسایل عاطفی و اخلاقی در هم آمیزد و همین امر درس را شیرین تر و شخصیت مورد نظر رادوست داشتنی تر ترسیم می کند. مانند بیان مهربانی پیامبر یا امامان (علیهم السلام) باکودکان، مهمانی امام مجتبی(ع) و مستمندان، ترحم بر حیوانات. موضوع سوم اینکه: زبان فهم کودک از یاد برده نشده است ومفاهیم بلند به شیوه ای در خور فهم آنان بیان شده است. در این مجموعه نخست برخی ملاحظات کتابها و آنگاه پیشنهادهایمان را تقدیم می داریم.

گوشه هایی از ملاحظات در تعلیمات دینی سال دوم

(درس 26) سخن از مهربانی امام حسن(ع)به یک سگ است. می نویسد: حضرت چنانکه خود یک لقمه می خورد به سگ هم لقمه ای می داد و می فرمود: خدا این حیوان را دوست دارد، من چگونه چیزی بخورم و به او ندهم؟! هدف درس بیان موضوع مهربانی با حیوانات است ولی به نوعی ناپسندی مساله نگهداری سگ و گربه را که امروزه در غرب در حد نگاهداری فرزند و بلکه بیشتر از آن مورد توجه است، کاهش می دهد و آن را توجیه می کند. کودک می بینددر کشور خود او هر چند به ناروا چون سگ ولگردی در کوچه ای مشاهده می شود از سوی کودک سنگباران می گردد ولی در غرب درخانه ها به بهترین صورت رسیدگی می شود در آن صورت اگر منظورصحیح این درس را نفهمد می پندارد که شیوه غربیان صحیح تر از خودماست. حال آنکه در غرب نگهداری سگ و گربه و توجه به حیوانات،هر چند نمود «مهربانی » دارد، ریشه آن، بحران اخلاقی است. درغرب پدیده پرورش حیوان در خانه پس از زمانی رخ داد که نظام خانواده با آزادیهای جنسی متلاشی شد و فرزندآوری و محبت به اوو حفظ کانون خانواده، به طور کلی فراموش و بلکه پوچ پنداشته شد. آنان چون خود را با تلاشی خانواده، تنها دیدند و وفا و مهرفامیلی و خانوادگی در میانشان رخت بر بست ترجیح دادند به جای همسر و فرزند، حیواناتی را که به باوفایی معروف است همدم خودسازند و آن جز سگ نبود. افزون بر این، نگهداری حیوان در محیط خانه، با اصول بهداشتی سازگار نیست و چه بیماری ها که از همین راه به انسان سرایت می کند. از این رو سزاست که در پایان درس بدین موضوع اشاره کرد که مهربانی با حیوانات به معنی پرورش آنان در خانه نیست. به علاوه در زندگی معصومان (علیهم السلام) موارد متعدد دیگری وجود داردکه به حیوانات مهربانی شده و بلکه حقوق آنان ذکر گردیده، اماحیوان مورد نظر سگ نبوده است. از این رو مناسب تر آن بود که ازآن ماجراها نقل می شد.

]کتاب تعلیمات دینی، سوم دبستان

صفحه 18، درس هفتم (حضرت محمد، آخرین پیغمبر خدا) می نویسد: عبد المطلب از آینده محمد خبر داشت و از دانشمندان یهودی ومسیحی شنیده بود که پیغمبر بزرگی از مکه ظهور خواهد کرد. این متن از دو نظر دارای اشکال است:

  • فرشته حالی
۲۶
آذر
در ۱۸سالگی به ایالات متحدۀ آمریکا رفت و در لس‌آنجلس وارد دانشگاه کالیفرنیا (U.C.L.A) شد. بعد از اتمام تحصیلات در دانشکدۀ سینمایی U.C.L.A، در آمریکا ماند. بیش از ۲۰ فیلم ساخته که همۀ آنها آمریکایی است. معروف‌ترین آنها الرساله (محمد رسول‌الله)، عمر مختار و هالووین، که فیلم پرهیجان و ترسناکی است، و بسیاری فیلم‌های مستند هم ساخته، مانند فیلم جمال عبدالناصر. دستیار چند کارگردان بزرگ و مشهور از جمله سام پکین‌پا بوده و….[۱]

وی دربارهٔ مشکلات ساخت فیلم محمد رسول‌الله می‌گوید: متأسفانه تولید آن آن‌قدر طول نکشید که مذاکرات برای به توافق رسیدن، به طول انجامید؛ مثل مذاکرات با مسئولین مذهبی، که پنج سال کلاً طول کشید. ما تأییدیۀ دانشگاه الازهر را داشتیم ـ آنها سناریو را صفحه‌به‌صفحه مُهر کردند. بعد آن را به مجلس الشیعه در لبنان بردیم؛ آنها هم آن را مُهر کردند و به ما گفتند که باید از «رابط فی العالم الاسلامیه» در عربستان سعودی اجازه بگیرید. آنها مثلاً «جناح راست افراطی» بودند. آنها فکر می‌کردند که همه ملحدند. الازهری‌ها ملحدند. باید می‌رفتم آنجا و می‌فهمیدم چرا با آن مخالف‌اند. من به آنها دربارهٔ این «صورة حرام» گفتم که من در دانشگاه کالیفرنیا یاد گرفته‌ام که کسی که تئوری عکاسی و عدسیها را پایه‌گذاری کرد، یک مسلمان بود به نام «حسن ابن حیفا»، و حالا ما اینجا، به اذان مسلمین داریم می‌گوییم که حرام است؟! عکس ملک فیصل در روزنامه بود؛ گفتم: این یک «صورة حرام» است؟ گفت که نه، این اشکال ندارد، چون «انجماد سایه» (freezing shadow) است. می‌دانید آنها در حماقتشان باهوش‌اند. می‌گفت شما در سینما آن را به حرکت درمی‌آورید و به آن روح می‌بخشید و خلقت روح، فقط به خدا مربوط است. من گفتم که اگر تصویر خودم را در آینه ببینم دلیل نیست که من یک روح خلق کرده‌ام، و اگر من قادر بودم که روح خلق کنم، ارواح بسیاری برای تمام جهان عرب خلق می‌کردم. بعد به او گفتم که در زمانی که ما داریم دربارهٔ «صورت حرام» جرّبحث می‌کنیم، آنها روی کرۀ ماه می‌نشینند، چون هم‌زمان با این واقعه بود، و در تلویزیون دیده می‌شد، بعد رئیس آنها از آن عقب فریاد می‌زند، اسمش «بز» بود، مفتی آنها بود، گفت آنها به روی کرۀ ماه ننشسته‌اند، شما را فریب داده‌اند، آن کرۀ ماه نیست. فکر کردم که فایده ندارد. بنابراین، من بدون تصویب آنها، کار را شروع کردم، ولی این مراحل دو سال طول کشید، و بعد از این‌که تهیه‌کننده‌ها را یافتم، کار سه سال دیگر طول کشید.[۱]

ومصطفی عقّاد در سال ۲۰۰۵ به‌همراه دخترش براثر انفجار بمبی توسط القاعده، که در مجلس عروس در هتلی در اردن کار گذاشته شده‌بود، کشته شد.

فیلم‌شناسیویرایش

رسالت (محمد رسول‌الله) (۱۹۷۶)
هالووین (۱۹۷۸)
عمر مختار (۱۹۸۰)
هالووین ۲ (۱۹۸۱ب
  • فرشته حالی
۲۶
آذر


چرا نمی خواهیم   پارک وحش زمین از داشتن  یکی از گونه های جانوری که نه غذای ما هستند و نه سود تجاری مستقیمی به ما می رسانند محروم بماند؟...چرا برای بقای شیرها و ادامه حضورشان بر پرده هستی تلاش می کنیم؟

هیچ کس مرگ آخرین پلنگ مازندران را جشن نخواهد گرفت

این نشانه انسانیت ماست

فاما حالا فرض کنید که شکار و مرگ ومیر گونه ها متوقف  شده ولی شرایطی  بوجود آید که گونه ها به هم آمیخته و در اثر این آمیزش به سرعت خصوصیات منحصر به فرد خود را ازدست بدهند و همه به چند گونه شبیه به هم خلاصه شوند درست مثل خمیر بازی بچگی که اگر به هم آمیختیم چیزی بجز یک رنگ تیره و چرک در دستمان باقی نمی ماند 

 اگر این میکسر نژادی با حمایت مالی تاجران و دلالان و به خدمت گرفتن هامان ها و سامری ها محقق میشد  و ما شاهد تبدیل شدن فیلها و شیرها و آهوان و زرافه ها به یک حیوان  سود آور  پرورشی باشیم چطور؟ آیا می نشینیم و در سکوت تبدیل شدن   فیل و شیر و نهنگ و اسب را به یک چهار پای مولد گوشت تماشا می کنیم ؟


چرا می خواهیم فیل فیل و پاندا پاندا باقی بماند؟ مگر ما کوچکترین اهمیتی به همسان سازی فرهنگها و تمدنهای زیبای بشری که با سرعت زیادی در حال انجام است می دهیم؟


ما که دست قدرت طلبان و سلطه گران را باز گذاشته ایم تا گوناگونی انسانها را از میان ببرند و جهان را به یک رنگی ملال آوری  دچار کنند

چرا برای حفظ تنوع حیوانی خود را مسئول می دانیم؟ 


آیا کم غم انگیز است  ناپدید شدن  زنان کیمونو پوشی که زیر درختان پر شکوفه گیلاس راه می رفتند و ارتباط پیوسته ای با طبیعت داشتند زنانی که  آموخته بودند در پایان هر سال مراسمی برای سپاس گزاری از سوزنهای شکسته ای برگزار کنند که سهمی در دوختن لباسهایشان ایفا کردند !...کسی برای انقراض نسل ایشان نیست




ما که خوب بودن مان را خرج حمایت از سازمان های جهانی حفاظت از محیط زیست می کنیم تا شهرتمان را لباسی از نیکو کاری بپوشانیم به اندازه علی حاتمی هم  برای انقراض نسل مادر ها مرثیه سرایی نکرده ایم چه برسد به اینکه بخواهیم گونه ای از این زیبایی را کشف و حفاظت کنیم 




 "چهره" های شناخته شده سینما و تئاتر ما که می شود آنها را آخرین نسل از هنرمندان  این رشته خواند   نگرانی های معنوی خود را در چند موضوع تکراری مثل اصلاح فرهنگ رانندگی ایستادن پشت چراغ قرمز و پایین بودن سرانه مطالعه در کشور محدود کرده اند بیماری هایی که همه مانند تب عارضه هستند و نشانه عفونت بافت های داخلی یک بدنه فرهنگی

کسی نگران پیر شدن و فرسایش تمدنی نیست که عقیم شده است 

 دلمان را به موزه ها خوش کرده ایم . به حفظ و نگهداریذ تاکسیدرمی مردمی که ما ادامه ایشانیم ....  زنی با سبدی پر از رنگ و زندگی از رختشویخانه  باز می گر دد 

نمونه تاکسیدرمی انسانی  که مسلمان ایرانی نام داشت و زمانی نه چندان دور در فلات ایران زندگی می کرد.


  • فرشته حالی
۲۴
آذر


این جمله ای بود که ساحرا  به فرعون گفتن

 وقتی عصای موسی اژدها شد و سحرشون رو بلعید  

به خاک افتادن و خدا رو سجده کردنِ 

عصای موسی  ساحرا رو هم بلعیده بود 

و بنده های خدا رو باقی گذاشته بود


فرعون گفت : چی گفتین؟! به خدا ایمان آوردین؟!

با اجازه کی؟ من که هنوز بهتون اجازه ندادم!


ساحرا گفتن:

در قلب ما انقلاب شده

ما منقلب شدیم 

ما به سوی پروردگارمان منقلب شدیم


فرعون گفت: مگه الکیه !  یه دست و یه پاتون رو می برم

 می بندمتون به تنه درخت که جون بکنین 


 ساحرا گفتن : 

ما هم زود جونمون رو می کنیم و در میریم 

مگه چقدر طول می کشه ؟! 

هرچی باشه می ارزه!



به این میگن انقلاب 

به این میگن انقلاب اسلامی

  • فرشته حالی
۲۳
آذر

 

 

 

 

 

 

واگر تو وجود نمیداشتی

بگو من چرا باید میبودم؟

تا خود را در جهانی بدون تواز سویی به سویی دیگر بکشانم

بی هیچ امید و افسوسی

و اگر تو وجود نمیداشتی

سعی میکردم عشق را بیافرینم

مانند نقاشی که از زیر انگشتانش

زایش رنگهای روز را نگاه میکند

و باورش نمی*آید

و اگر تو وجود نمیداشتی

بگو من چرا باید میبودم؟

با رهگذرانی خفته در آغوشم

که هیچگاه دوستشان نمیداشتم

و اگر تو وجود نمیداشتی

من فقط نقطه ای دیگر از این جهان میبودم

که میآمد و میرفت

احساس گم شدن میکرد

  • فرشته حالی
۲۲
آذر

ما بچه که بودیم در بهشت زندگی می کردیم ما اصلا در بهشت به دنیا آمدیم ...

  وقتی یاد غذاهایی که می خوردیم می افتم می فهمم ما توی بهشت به دنیا اومدیم و بزرگ شدیم طعام آدم خیلی مهمه یادمه هر وعده غذا سرشار از عشق پدر و مادر بود بابا برای هر روز همون روز  خرید می کرد سبزی تازه گوشت تازه تخم مرغ تازه گوجه تازه چیده ریحون که از بازار روز می خرید و بازار روز واقعا بازار روز بود حتی اون  زن روستایی که سبزی می فروخت یا اونکه رب انار می فروخت یا ماهیگیری که چندتا ماهی تازه که صید کرده بود رو آورده بود بازار حتی فروشنده های مواد غذایی کسانی بودند که خودشون رو مستقیم روزی خور خدا می دیدند کارمند فروشگاه نبودن اون زن خودش سبزی ها رو کاشته بود اون مرد می دونست که اون چندتا ماهی رو خدا به تورش فرستاده تا روزی زن و بچه اش رو از راه حلال در بیاره اصلا روزی خیلی کلمه عجیبیه روز به روز میاد کاری به یخچال و سردخونه نداره قابل ذخیره کردن و انبار کردن نیست مثل شیر مادره که باید نو به نو از سینه پر از محبت مادر مکیده بشه  مامان غذا که می پخت انگار داشت دور کعبه طواف می کرد با تمام وجود ماهی رو پاک می کرد سبزی ها رو خورد میکرد گردو رو که دیشب بابا شکسته بود با سیر تازه می سابید و توی دل ماهی رو پر میکرد و می دوخت بعد بسم الله می گفت و ماهی رو که می خواست بگذاره تو قابلمه  خدا و چهارده معصوم رو صدا می زد تا  کمک کنن که ماهی خوش عطر و خوشمزه بشه و میشد همیشه خیلی خوشمزه میشد یادمه یه بار مامانم منو صدا زد با یه ذوقی انگار می خواهد یه گنجی رو نشونم بده در قابلمه رو برداشت و سبزی تازه تفت داده رو با شوق بو کرد وگفت بو کن بببن بوی بهشت میده 

 ما از بهشت بیرون اومدیم خودمون بیرون اومدیم و برنگشتیم و فراموش کردیم 

"آیا به یاد آورنده ای هست؟ "

  • فرشته حالی