به نام تو

انک لا اله الا انت

به نام تو

انک لا اله الا انت

ربِّ صلّی علی مُحسن فی العالمین

آخرین نظرات
  • ۲۸ تیر ۹۶، ۱۸:۴۳ - سید محمد موسوی
    عجب...

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بعد از پیامبر» ثبت شده است

۰۸
تیر

یک )موسی با سر به میقات شتافت


خدا به موسی گفت :

چه چیز باعث شد که از قوم ات  پیش افتی ؟

موسی گفتد: داشتند پشت سر من می آمدند و من به سوی تو شتافتم 

خدایا تا خوشنود گردی 

یعنی تا اون لحظه اصلا متوجه نشده بود که  بنی اسرائیل اصلا موسی را رها کرده اند و افتاده اند دنبال سامری 


موسی پیامبری را اولویت وجود خود نمی دید بیشتر حال شنیدن وحی داشت تا رسانیدن  

خدا هم که خودش وعده کرده بود   وعده 30 شب بود و چون مدهوشی 

موسی را دید تا چهل شب از  وظیفه و مسؤلیت پیامبری با او سخن نگفت 

تا چهل شب تمام 

و "الواح" را که در آن فرمان های اساسی بود به او داد و فرمود :

الواح را به قوّت بگیر و فرو مگذار

خدا سپس گفت : 

موسی قوم ات را چرا  پس پشت افکندی ؟ 

موسی که پس از چهل شب تازه اولین بار بود به اغیار می اندیشید 

گفت : داشتند پشت سرم می آمدند_ و لابد برگشت و دید از بنی اسرائیل خبری نیست !_ پس ادامه داد با خدا به شرح حال خود که پروردگارا میدانی که شوق میقات مرا بی پا و سر به اینجا کشانید و 

و مقصودم خشنودی تو بود 


خدا گفت خبرنداری که قوم ات در همین زمان کوتاه گوساله پرست شدند

 کات 


نمای بعد موسی الواح را رها کرده و موی هارون که برادر و وزیرش بود را گرفته و می کشد و باقی ماجرا 

خدا می فرماید : خشم اش که فرو نشست الواح برداشت و در  آن الواح (لوح فشرده شاید !) نورو نقشه راه بود 


دو)

پیامبر اسلام محمد بن عبدالله, امین بن آمنه  در حین نزول وحی هموتب و تاب رسانیدن دارد  آنچنان که خدا به او تذکر می دهد که برای خواندن وحی عجله نکن تا  امر نزول وحی به انجام رسد و  بگو 

  • فرشته حالی
۰۵
بهمن

درباره اتفاق خانه حضرت فاطمه فکر می کنم 

اولین چیزی که به نظر می رسد این است که بعد از پیامبر و پیش از آنکه خانواده پیامبر فرصت سر بلند کردن پیدا کنند و در حالیکه عایشه دختر ابوبکر در حال مویه کردن و معرفی خود به عنوان صاحب عزا بود عمر ابوبکر به شورای سقیفه رفتند تا ... تا چی؟ تا اوس وخزرج جانشین نشوند ؟! اختلاف دیرینه آنها که مجال نمی داد به انتخابی بجز علی برسند؟ آخر از غدیر و اعلام  ولایت علی از سوی خدا به وسیله پیامبر تنها  دو ماه گذشته بود 

پس عمر و ابوبکر به قول فاطمه پیکر رسول الله را روی دست علی رها کردند چون مطمئن بودند علی تنهایش نخواهد گذاشت و به ثقیفه رفتند تا امپراطورای بزرگ عرب را که نقشه ها برایش داشتند از دست علی نجات دهند 

بعد از آن به نظر می رسد که منتظر اعتراض و عکس العمل علی ماندند و چون آشکارا اعتراضی نکرد نفس راحتی کشیدند اینجا منظور عمر و عایشه و حفصه هستند که دختر عمر بود و  تا عایشه دختر ابوبکر دست تنها نباشد به همسری پیامبر در آورده و به حریم بیت نبوی وارد کرده بودند.

 که اگرنبودنو اینها خود ابوبکر چندان پیر بود که سر معرکه گیری نداشت

خلاصه اینکه علی تظلم خواهی نکرد و حق جانشینی پیامبر را که 100 هزارشاهد زنده داشت را از ایشان مطالبه نکرد برای رضایتشان کافی بود

درباره اینکه چرا علی عَعَُم اسلام را از دستشان در نیاورد و مثل در خیبر بالای سر نبرد در سایتها توضیحاتی هست که می شود خواند که تنهایی علی خلاصه آن است و افضل بودن حفظ نهال نوپای اسلام و حفظ جان عترت پیامبر که یگانه وارثان عصمت و حامل ژن ولایت بودند

فاطمه حسن حسین و محسن


  • فرشته حالی
۱۴
دی
مدتها فکر می کردم حضرت فاطمه خودش می خواست زودتر از این جهان برود نزد پیامبر و حتی حضرت علی  وفرزندان خردسالش برایش مهم نبودند که در این جهان چقدر تنها می مانند فکر می کردم که نمی توانست بدون پیامبر نفس بکشد و این ٧۵ روز را همینطور بال بال زد و گریه کرد و حتی فکر محسنی که در شکم داشت هم وادارش نکرد کمی دیرتر بمیرد ! شاید همه اینطور فکر میکنند که مرگ حضرت فاطمه استجابت دعای خودش بود و همه اش بتاطر یک حدیث حعلی است که سالهاست هر فاطمیه می شنویم که در روزهای آخر زندگی پیامبر فاطمه به دیدن پدر می رود و پیامبر ابتدا ر گوشش چیزی می گوید که می گرید و بعد چیز دیگری می گوید که حضرت فاطمه می خندد راوی می گوید که وقتی از فاطمه پرسیدم گفت بار اول خبر رحلت زودهنگام خودش را دا د و بار دوم گفت تو از خادانم اولین کسی هستی به من می پیوندی که خوشحال شدم و خندیدم
همه شنیده ایم این داستان را  و نمیدانستیم که این حیث یک راوی بیشتر  ندارد و آن هم دختر خلیفه  اول ابوبکراست
که خلیفه  دوم  او را سپر  بلاها و دردسر های پس از کودتای خود کرد تا در دوره کوتاه خلافت پیرمرد و به دست او بزرگترین مانع امپراطوری اسلامی عربی خود را از میان بدارد  
بزرگترین مانع سوار شدن او بر منبر پیامبر و فرمان حمله به امپراطوری ایران را صادر کردن
برخلاف آنچه فکر می کنیم تهدید اصلی علی (ع) نبود فاطمه بود
فاطمه ام ابیها تنها فرزند و وارث خون  آخرین پیامبر خدا



  • فرشته حالی
۱۶
آذر

فاطمه وارد مسجد النبی شد و  چند زن هاشمی با او وارد شدند 

فاطمه گریست و همه با دیدنش به گریه افتادن! 


چرا؟ چرا گریه کردن؟  مگه اونها واقعا پیامبر رو دوست داشتن؟!


آره با تمام بی معرفتی شون پیامبر رو دوست داشتن! آخه مگه میشد دلشون برای پیامبر تنگ نشه ؟! مگه می شد فراموش کرد وقتی ۱۱ سال پیش به مدینه اومد با خودش صفا آورد,  پایان اونهمه جنگ اوث وخزرج که  از ترس همدیگه شبها با لباس جنگ می خوابیدن !  محمد دستهاشون رو به هم داد و پیمان برادری خوند و اینطوری یثرب به المدینه بدل شد . مدنیت پیدا کرد...شهر شد شهر پیامبر ...

 

چقدر مهربون بود ... و صبور ...و بزرگ...و زیبا ...به قول خودش چهره اش نمکی داشت که چهره یوسف نداشت...چقدر ما نمک نشناسیم...

اینها رو تو دلشون گفتن وقتی تنها  فرزند پیامبر وارد مسجد شد مسجدی که محمد(ص) با دستهای خودش بنا کرده بود  حالا داشت  به نشیمنگاه خلفا بدل میشد



 ...و اونهایی که دویده بودند تا پیش از دیگران خودشان را به خلافت برسانند وقتی فاطمه رو دیدند شاید دلشون هوای  پیامبر رو کرد حتی اون پیر مردی که مقام خلافت را به گردنش انداخته بودن  که اگر غصب آن از علی  آفتی یا ننگی در پی دارد به او بخورد  و خود پس از  فرو نشستن ماجرا سوار منبر پیامبر شوند و بتازند 


شاید اونها هم  از خودشون خجالت کشیدن ولی  از  پیش نماز تا ته مسجد یکی غیرت نداشت برخیزد و بگوید 


راست میگی فاطمه فرزندپیامبر  

تو راست میگی

ما بی وفایی کردیم



 






  • فرشته حالی