دموکراسی
در زمانی که نماینده خدا در پشت صحنه حضور دارد نزدیکترین انتخاب به انتخاب او خواهد بود
چرا؟
برای انتقال بهتر آنچه در دل دارم صحنه را به سن نمایش مثل گرفتم,صحنه روزگار را
و ما همه بازیگران صحنه ایم صحنه اصلی پرده اول تا پس از
"سبع الف سنة" پیش در آمد که ساز هستی نواخت و هفت هزار سال
پیش نیاز که آدمی گذراند وارد شویم به کنترپوآن اول که نوازش اصلی است لُبِّ مطلب است واولی الالباب نوازندگان
و رهبر امام زمان
اولی الالباب البته آنانکه بر" در"ا اند
راه یافته
و ایشان حَواریِّ امام زمان "هستند" حواریّ به معنای نور یافته چون دل آیینه نور یافته
آیینه ای که به بزم محبت
به ماهی مقابل نشیند. . .
دموکراسی,
تا آن دم دیدار ( که نزدیکتر است ) دموکراسی راه عارفانه ای است
اینکه رأیش مخفی است
و یک رأی فقط یک رأی است و زیادش یکی بیشتر است و کم اش یکی کم تر
انگیزه دروغ گفتنش کم است
وا نحرافش " کم " تر
می گویم "کم" و "کمتر" که اینها دوتا ست "کمتر" نسبی است و "کم" در قیاس رقیبان "کم " نشده بلکه در قیاس با اصلح با مقصود
با مقصد "کم" نام گرفته است" معنایش این است که:
"کمتر" یعنی احتمال خطای دموکراسی کمتر است از بقیه روش هایی که یک ملّت حاکمی را بر خود مگمارند
چه اینکه به هر صورت_ فاعل _ملت است که هیچ دیکتاتوری نیست الا که" یک سر دو گوشی" است مثل ما و شما
اگر لحظه ای تنها بماند زورش به یک مورچه می رسد و بس!
دموکراسی
اینجا منظور همان چیزی است که شما دلتان می خواهد
همان که می دانید همانکه می خواهید
برای خودتان
و همسایه تان
و همسایه همسایه تان
و همینطور بگیر برو تا اون سر دنیا تا آمریکا تا زیمباوه تا همه اعضای پیکر ت
دلتان برای همه دموکراسی میخواهد برای همه ! واااای شما چقدر خوبیم
شما هم مثل ما خوبید
مثل بچه آدم!
بچه آدم !
نه مثل بچه آدم خوار!!
دموکراسی
همانکه داغ گفتنش بر دل سقراط ماند و مثل زهر جگرش را سوراخ کرد و دق کرد و شهید شد
همانکه افلاطون را به ویرانه ها کشاند
کشاند بیرون از شهر
"نآرمان شهر "!
تا "ه'اااای های" گریه کند . . .
بی زحمت آنهمه چشم خشک زل زده به اشکهای او
و آب از آب تکان نخوردن در دلشان
می گفت :
"راست است که آدم خودش خو دش را بیرون کرده
از بهشت"
خدا بخشید تا بمانیم
ما اما
می خواستیم سر از کار هیزم جهنم در آوریم
که تَراوتش چقدر است!
خدا به ما رو کرد
بعد از آنهمه پشت کردن ما
ما را بخشید
ما اما خودمان نبخشیدیم (به او)
با هزار فرشته پایمان را چسپید تابمانیم اما "نه افسوس " که ما را مختار آفریده بود و ما می خواستیم ببینیم آنطرف چه خبر است و زهر مار چه مزه اب است و موبورها که از بچگی در کارتن ها دیده ایم از نزدیک آیا به همان با کلاسی هستند؟!
خدا از مادرها هم در دویت داشتن خنده دار تر است
ول کن ما نبود که نیست! ....هزار هزار پیامبر فرستاد. . . . یکی از یکی بشیر تر نذیرتر .... همه را مصرّانه از سر وا کردیم و هنوز هم مشغولیم
همچنان در برداری که به سوی ابدیّت میل می کند داریم می رویم
به درک !
به جهنمّ!
خدا خودش به دادمان برساند
کسی را که جز او ما را بسنده نیست . . .
یه کیف آینه دوزی یه روز
سقف یه اتوبوس عبوس رو
پر از سکه های طلا کرد !
کی فکر می کرد از یه کیف خالی
شاباش رو سر مردم بپاشه
آخه قبل از این یه کیف کهنه بود
قبل از اینکه خورشید رو ملاقات کنه!
"الصفات صفا"ی دل مؤمنان
قسم به آیینه دل منتظران
دلهای یاران امام زمان
که در مواجهه با خورشید
ناگهان ظهور می کنند
دل ما که از خودش نوری نداره دل ما باید رفلکتور خوبی باشه صیقلی و صاف باشه تا نور رو منعکس کنه الان که نور محیط کم و در هم برهمه روشن و تاریک قاطی هم دیده میشن
منبع نور متمرکز وجود نداره در نتیجه رفلکس نور هم رو سقف دنیا دیده نمیشه وقتی خورشید بیاد خورشید معجزه گر و نور مستتقیم اش به صحنه لتابه فرق بین سطح ناصاف و دل صاف تازه معلوم میشه تابش مستقیم نورd_ اتفاقی که می افته در ظهور
برا همینه که میگن امام زمان مثل خورشید پشت ابر حالا هم داره به جهان می تابه ولی تلؤ لؤ و درخشش وجودش وقتی که از پشت اب بیرون بیاد با الان خیلی فرق داره
یادتونه بچگی آفتاب که در می اومد از یه تشت آب چه نقش هایی می افتاد رو سقف خونه می رقصید و موج برمی داشت از نور
چقدر زیبا بود!
آفتاب که می اومد یه دفعه می دیدی یه تیکه نور خالص رو دیواره که انگار داره می تپه سر نخش رو که می گرفتی میرسیدی به دکمه پیرهن خودت که آفتاب بهش تابیده بود و باعث شده بود که خاصیت نهفته اش ظهور کنه
در واقع خورشید میگه سلام و هر چیزی که سطح صیقلی داره جواب میده و جوابش یه زیبایی خیره کننده خلق میکنه که به چشم میاد و دیده میشه
اینه که میگه
" ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب
از دریچه نزدیک"