دانشمندان حقوق بگیر و هنرمندان صله بگیر شده اند

خطراصلی که جامعه بشری را تهدید میکند این است که  دانشمندان کارمند  و هنرمندان صله بگیر شده اند!

دانشمندان  مغز هایی محسوب می شوند که با اولین درخشش ها شناسایی شده و توسط مراکز تحقیقاتی بزرگ  جذب می شوند مراکزی که با شبکه کردن این "سی پی یو"های انسانی و متمرکز کردن آنها بر تحقیقات  مورد نظر خود به ابر کامپیوترهای انسانی 

دست یافته اند  حاصل اینکه در زمان شیوع آبولا وقتی در آفرقا گروه گروه قربانی می گرفت سخنگوی سازمان جهانی فلان که دانشمندانی از گروه علمی پاستور و کخ را  حقوق و مزایا بگیر ِخود کرده و طبیعتا وظیفه کشف واکسن و داروی این بیماری بر عهده این دانشمندان است اعلام کرد که زافتن واکسن آبولا انقدر میلیون دلار 

برایتان آب می خورد و از هنگام وایز مبلغ که شروع کنیم 3 ماه هم به طول می انجامد ! 

و هنرمندان 

سینماگرها که شاعران زبان جهانی هستند به  نشان های بلورین و نقره ای  دل بسته اند و نقاش ها به حراج های لندنانه!

 حراج هایی که در آنها متمولین بی هنر دور هم جمع می شوند و  برای دلارهایی که در مقابل یک هنرمند  می ریزند و اثرش را صاحب می شوند مورد احترام و خم و راست هنرمندان  واقع می شوند. حتی اگر این صاحب دلار  دشداشه پوشی باشد که حرم سرای خود را هم برای تفریح به حراج کریستی آورده باشد ! 

سلام و درود خدا بر "جردانو برونو" هایی که سوزانده شدند اما از جستجوی حقیقت بازنماندند 

سلام خدا بر "ونگوک "هایی که در گرسنگی زیستند و از دردِ مخاطبی خودکشی کردند اما الهامات الهی را به سلیقه برژواهای زمان خود نفروختند

سلام خدا بر دانشمندان و هنرمندانی که منقرض شده اند ! 

پناهیان جانشین مناسبی برای رهبری(صوتی)

 

خوشا هم نمازی

شبانه روز عمر یک مومن را اگر بفشاری  عصاره اش رابگیری به شکل دو رکعت نماز دیده می شود 

اگر هم   دو  رکعت نماز از ته دل اش را را بر سر راه نور بگذاری  بر پرده عریض و طویل زمان و مکان حیات یک مومن گسترده خواهد شد

درست مثل نوری که در سالن سینما از یک روزنه روی پرده افتاده

می توانی شبانه روزت را با این نقشه تنظیم کنی و حیات عملی یک مومن نتیجه این انطباق خواهد بود مثل اینکه برای کشیدن  تصویر یک درخت از اتاقک تاریک استفاده کنی

یک مومن اگر از نمازگزاران دایمی باشد هر کاری بکند در حال نماز خواندن است یعنی راننده ای است که رو به قبله میراند و با هم قطارانش رقیب  نیست  هم نماز است خوشبختی واقعی رقابتی نیست مثل امتحان رانندگی هست جا در بهشت خدا کم نیست

ای خدا خدای  گستراننده و کریم

شما که تشنتونه

شما که تشنه هستین

شیر آب و بستین و نشستین و 

تست کنکور میزنین

نامه خدا رو وا نمی کنین 

 لوله آب حیات

لوله ای که پیامبر  کشیده 

و آب حیات را از سرچشمه 

آورده بود توی خانه ها م

هر جلد قرآن 

یک شیر آب حیات است

همواره جاری است 

این قاب یک تابلو نیست بر روی دیوار

این پنجره ای که بازش نکردی

مشرف به باغ بهشته

وقتی که بازش کنی فرشته ها 

میان و می رن 

آسمون ات م میشه بهشت

اما افسوس تو فکر کردی این یه کتاب ِ

فکر کردی این هم عکس 

تصویر یه باغ توی یه قابه

در بنی سقیفه 

این لوله شکست

لوله آب حیات 

که می تونه دلهای آدمها رو زنده کنه 

آخه قرآن زنده است

مثل یه خط تلفن تو رو به خود خدا وصل می کنه

دیگه میشه تبلت ات 

هرچی می خونی تمومی نداره 

صفحه هاش زیاد مشه کم نمیشهد

قرآن زنده باهات حرف می زنه 

نمی تونی سی تا جزءاش بکنی 

سالی یه ماه رمضون بخونی ختم اش بکنی

.

که 

ترک خورد و شکست

برا همینه که شیر آب رو باز می کنی

یه باریکه آب هست اما معجزه نمی کنه

این کتاب نامه خداست 

عصای موسی است 

نیل و میشکافه دل سنگ و از دلش زمزم و جاری میکنه

چرا انقدر به ما بی اثر شده

میوه های دلمون رو  شاخ ها کپک زده

بچه هامون چرا عاشق ندارند

چرا دل نمیستونن دل نمیدن 

تاکسیدرمی تمدن ها

چرا نمی خواهیم   پارک وحش زمین از داشتن  یکی از گونه های جانوری که نه غذای ما هستند و نه سود تجاری مستقیمی به ما می رسانند محروم بماند؟...چرا برای بقای شیرها و ادامه حضورشان بر پرده هستی تلاش می کنیم؟

هیچ کس مرگ آخرین پلنگ مازندران را جشن نخواهد گرفت

این نشانه انسانیت ماست

اما حالا فرض کنید که شکار و مرگ ومیر گونه ها متوقف  شده ولی شرایطی  بوجود آید که گونه ها به هم آمیخته و در اثر این آمیزش به سرعت خصوصیات منحصر به فرد خود را ازدست بدهند و همه به چند گونه شبیه به هم خلاصه شوند درست مثل خمیر بازی بچگی که اگر به هم آمیختیم چیزی بجز یک رنگ تیره و چرک در دستمان باقی نمی ماند 

 اگر این میکسر نژادی با حمایت مالی تاجران و دلالان و به خدمت گرفتن هامان ها و سامری ها محقق میشد  و ما شاهد تبدیل شدن فیلها و شیرها و آهوان و زرافه ها به یک حیوان  سود آور  پرورشی باشیم چطور؟ آیا می نشینیم و در سکوت تبدیل شدن   فیل و شیر و نهنگ و اسب را به یک چهار پای مولد گوشت تماشا می کنیم ؟

انقراض تمدن ها

چرا نمی خواهیم   پارک وحش زمین از داشتن  یکی از گونه های جانوری که نه غذای ما هستند و نه سود تجاری مستقیمی به ما می رسانند محروم بماند؟...چرا برای بقای شیرها و ادامه حضورشان بر پرده هستی تلاش می کنیم؟

هیچ کس مرگ آخرین پلنگ مازندران را جشن نخواهد گرفت

این نشانه انسانیت ماست

فاما حالا فرض کنید که شکار و مرگ ومیر گونه ها متوقف  شده ولی شرایطی  بوجود آید که گونه ها به هم آمیخته و در اثر این آمیزش به سرعت خصوصیات منحصر به فرد خود را ازدست بدهند و همه به چند گونه شبیه به هم خلاصه شوند درست مثل خمیر بازی بچگی که اگر به هم آمیختیم چیزی بجز یک رنگ تیره و چرک در دستمان باقی نمی ماند 

 اگر این میکسر نژادی با حمایت مالی تاجران و دلالان و به خدمت گرفتن هامان ها و سامری ها محقق میشد  و ما شاهد تبدیل شدن فیلها و شیرها و آهوان و زرافه ها به یک حیوان  سود آور  پرورشی باشیم چطور؟ آیا می نشینیم و در سکوت تبدیل شدن   فیل و شیر و نهنگ و اسب را به یک چهار پای مولد گوشت تماشا می کنیم ؟

چرا می خواهیم فیل فیل و پاندا پاندا باقی بماند؟ مگر ما کوچکترین اهمیتی به همسان سازی فرهنگها و تمدنهای زیبای بشری که با سرعت زیادی در حال انجام است می دهیم؟

ما که دست قدرت طلبان و سلطه گران را باز گذاشته ایم تا گوناگونی انسانها را از میان ببرند و جهان را به یک رنگی ملال آوری  دچار کنند

چرا برای حفظ تنوع حیوانی خود را مسئول می دانیم؟ 

آیا کم غم انگیز است  ناپدید شدن  زنان کیمونو پوشی که زیر درختان پر شکوفه گیلاس راه می رفتند و ارتباط پیوسته ای با طبیعت داشتند زنانی که  آموخته بودند در پایان هر سال مراسمی برای سپاس گزاری از سوزنهای شکسته ای برگزار کنند که سهمی در دوختن لباسهایشان ایفا کردند !...کسی برای انقراض نسل ایشان نیست

ما که خوب بودن مان را خرج حمایت از سازمان های جهانی حفاظت از محیط زیست می کنیم تا شهرتمان را لباسی از نیکو کاری بپوشانیم به اندازه علی حاتمی هم  برای انقراض نسل مادر ها مرثیه سرایی نکرده ایم چه برسد به اینکه بخواهیم گونه ای از این زیبایی را کشف و حفاظت کنیم 

 "چهره" های شناخته شده سینما و تئاتر ما که می شود آنها را آخرین نسل از هنرمندان  این رشته خواند   نگرانی های معنوی خود را در چند موضوع تکراری مثل اصلاح فرهنگ رانندگی ایستادن پشت چراغ قرمز و پایین بودن سرانه مطالعه در کشور محدود کرده اند بیماری هایی که همه مانند تب عارضه هستند و نشانه عفونت بافت های داخلی یک بدنه فرهنگی

کسی نگران پیر شدن و فرسایش تمدنی نیست که عقیم شده است 

 دلمان را به موزه ها خوش کرده ایم . به حفظ و نگهداریذ تاکسیدرمی مردمی که ما ادامه ایشانیم ....  زنی با سبدی پر از رنگ و زندگی از رختشویخانه  باز می گر دد 

نمونه تاکسیدرمی انسانی  که مسلمان ایرانی نام داشت و زمانی نه چندان دور در فلات ایران زندگی می کرد.