علیرضا پناهیان:
🔹مسافرت
▫️زندگی مسافرتی در حال بازگشت است. شبیه مسافرت‌هایی نیست که رفت و برگشت دارد. از همان اول حرکت برای بازگشتن آغاز می‌شود. آغار زندگی از بیرون شهری است که از آن خارج شده ایم و به سوی آن بر می‌گردیم. ما آن شهر را ندیده ایم و الا شاید از آن خارج نمی‌شدیم و یا با شتاب به سوی آن باز می‌گشتیم.
#علیرضا_پناهیان #پیام_معنوی
@Panahian_ir
گفتم پناهیان تنها کسی هست که می تونه انتخابش به عنوان قائم مقام رهبری این انقلابِ اسلامی ایرانی رو نجات بده یه مشت دلیل خوب می تونم ردیف کنم مثل اینکه پناهیان جوان هست و نفس دویدن داره و صادق هست و حق رو اگر بهش نشون بدی زیر پا نمی گذاره و چون اهل گفتگو هست و با دانشجوها بحث می کنه میشه حق رو براش آشکار کرد و اینکه پناهیان هنوز طلبگی رو در خودش حفظ کرده که از اجتهاد خیلی مهمتره و
و اینکه قائم مقام رهبری انتخابش در شرایط آرامش و غیر اضطرار فعلی واجب عقلی هست و انتخابش نقشه های دقیق رو که دشمن کشیده و تا سال 2020 کامل میشه خنثی میکنه و پناهیان دقیقا بخاطر پیش بینی نشدن و قرار نداشتن در محاسبات اونها بهترین انتخابه .....و.....
خوب ؟
همه اینها رو بگذار کنار ... ته ته اش رو بگم که منطقی نیست فعلا فقط مطمئنم که اگر
هرکس دیگه ای انتخاب بشه (که مسلما سید حسن خمینی و جوادی آملی نخواهد بود )
اوضاع به سمتی میره که 4 سال دیگه روی پرچم بجای الله نشان فروهر خواهد بود و کاخی که به اسم حرم امام ساخته شده و در متافیزیک قرین مسجد الاقصی است در مقدم یه کسی که خیلی سن داره بالای هزار سال و دشمن امام زمانه رسما به عنوان کاخ به بهره برداری خواهد رسید اسمش کبیر یا قبیر با q هست و براش قربانی سوختنی تقدیم خواهند کرد ....از ما گفتن بود....
"دست دعای تو " سپر سرزمین ما
ای کهکشان گمشده در آستین ما
نور تو از ظهور تو سبقت گرفته است
خط زمان خمیده به سمت یقین ما
ما روی خاک" کرب "و "بلا "سجده می کنیم
مانده نشان مِهر شما بر جبین ما
نوبت به شاه ,نامه به آخر رسیده است
بسم الله ای امام زمان و زمین ما
ای مدنی برقع و مکی نقاب ... سایه نشین چند بود آفتاب
چون مهی از مهر تو مویی بیار ....چون گلی از باغ تو بویی بیارِ
منتظران را به لب آمد نفس ....ای زتو فریاد! به فریاد رس
سوی عجم ران منشین در عرب....زر ده درروز , و شبدیزشب
سکه تو زن تا امرا کم زنند ....خطبه تو خوان تا خطبا دم زنند
شحنه توئی قافله تنها چراست؟.. قلب تو داری علم آنجا چراست
باز کش این منبر از آسودگان ....غسل ده این منبر از آلودگان
شب به سر ماه یمانی در آر .......سر چو مه از برد یمانی برآر
خلوتی مجلس اسرار شو ...............ما همه خفتیم تو بیدار شو
دایره بنمای به انگشت دست....تا به تو بخشیده شود هرچه هست
ز آفت این خانه آفت پذیر .............دست بر آر و همه را دست گیر
ز تو یکی پرده بر انداختن .........و از دو جهان خرقه در انداختن
مغز نظامی که خبر جوی تست ...........ز نده دل از غالیه بوی تست
از نفسش بوی وفائی ببخش........... ملک فریدون به گدائی ببخش
نظامی گنجوی
