به نام تو

انک لا اله الا انت

به نام تو

انک لا اله الا انت

ربِّ صلّی علی مُحسن فی العالمین

آخرین نظرات
  • ۲۸ تیر ۹۶، ۱۸:۴۳ - سید محمد موسوی
    عجب...

دعا برای دموکراسی

يكشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۱۱ ق.ظ

دموکراسی

 در زمانی که نماینده خدا در پشت صحنه حضور دارد نزدیکترین انتخاب به انتخاب او خواهد بود

چرا؟

برای انتقال بهتر آنچه در دل دارم صحنه را به سن نمایش مثل گرفتم,صحنه روزگار را

و ما همه بازیگران صحنه ایم صحنه اصلی پرده اول تا پس از 

"سبع الف سنة" پیش در آمد که ساز هستی نواخت و هفت هزار سال 

پیش نیاز که آدمی گذراند وارد شویم به کنترپوآن اول که نوازش اصلی است  لُبِّ مطلب است  واولی الالباب نوازندگان

و رهبر امام زمان 

اولی الالباب البته  آنانکه بر" در"ا اند 

راه  یافته

 و ایشان حَواریِّ امام زمان "هستند"  حواریّ به معنای نور یافته چون دل آیینه نور یافته

آیینه ای  که به بزم محبت 

به ماهی مقابل نشیند. . . 



دموکراسی,

     

 تا آن دم دیدار ( که نزدیکتر است ) دموکراسی راه عارفانه ای است 

اینکه رأیش مخفی است 

و یک رأی فقط یک رأی است و زیادش یکی بیشتر است و  کم اش یکی کم تر

انگیزه دروغ گفتنش کم است 

وا نحرافش " کم " تر


می گویم  "کم" و "کمتر" که اینها دوتا ست  "کمتر" نسبی است و "کم"  در قیاس رقیبان "کم " نشده بلکه در قیاس با اصلح با مقصود 

با مقصد  "کم" نام گرفته است" معنایش این است که:

"کمتر" یعنی احتمال خطای دموکراسی کمتر است از بقیه روش هایی که یک ملّت حاکمی را بر خود مگمارند

 چه اینکه  به هر صورت_ فاعل _ملت  است که هیچ دیکتاتوری نیست الا که" یک سر دو گوشی" است مثل ما و شما

 اگر لحظه ای تنها بماند زورش به یک مورچه  می رسد و بس!


دموکراسی 

  اینجا منظور همان چیزی است که شما دلتان می خواهد

همان که می دانید همانکه می خواهید

 برای خودتان

 و همسایه تان

 و همسایه همسایه تان

 و همینطور بگیر برو تا اون سر دنیا تا آمریکا تا زیمباوه تا همه اعضای پیکر ت

دلتان برای همه دموکراسی میخواهد  برای همه ! واااای شما چقدر خوبیم

 شما  هم مثل ما خوبید

مثل بچه آدم!

 بچه آدم !

نه مثل بچه آدم خوار!!

 


دموکراسی

   همانکه داغ گفتنش بر دل سقراط ماند و مثل زهر  جگرش را سوراخ کرد و دق کرد و شهید شد

 همانکه افلاطون را به ویرانه ها کشاند

کشاند  بیرون از شهر

"نآرمان شهر "!

 تا "ه'اااای های"   گریه کند . . . 

بی زحمت آنهمه چشم خشک زل زده به اشکهای او 

و آب از آب تکان نخوردن در دلشان 

 می گفت :

 "راست است که آدم خودش خو دش را  بیرون کرده

از بهشت"

خدا بخشید تا بمانیم 

ما اما 

می خواستیم سر از کار هیزم جهنم در آوریم 

که تَراوتش چقدر است!

خدا به ما رو کرد 

بعد از آنهمه پشت کردن ما 

ما را بخشید

 ما اما خودمان نبخشیدیم (به او)


با هزار فرشته پایمان را چسپید تابمانیم اما "نه افسوس " که  ما را  مختار آفریده بود  و ما می خواستیم  ببینیم آنطرف چه خبر است و زهر مار چه مزه اب است و موبورها که از بچگی در کارتن ها دیده ایم از نزدیک آیا به همان با کلاسی هستند؟!

خدا از مادرها هم در دویت داشتن خنده دار تر است 

ول کن ما نبود  که نیست! ....هزار هزار پیامبر فرستاد. . . . یکی از یکی بشیر تر نذیرتر .... همه را مصرّانه از سر وا کردیم و هنوز هم مشغولیم  

همچنان  در برداری که به سوی ابدیّت میل می کند داریم می رویم 

                                             به درک ! 

                                             به جهنمّ! 

                                             

خدا خودش به دادمان برساند 


کسی را که جز او ما را بسنده نیست . . .




  • فرشته حالی

رأی مخفی

فتنه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">