به نام تو

انک لا اله الا انت

به نام تو

انک لا اله الا انت

ربِّ صلّی علی مُحسن فی العالمین

آخرین نظرات
  • ۲۸ تیر ۹۶، ۱۸:۴۳ - سید محمد موسوی
    عجب...

۴۴ مطلب با موضوع «جفت روحی :: سبک زندگی» ثبت شده است

۱۳
فروردين


دموکراسی

طبیعی ترین اتفاقی است که بدون دخالت"  آنها"در میان" ما "رخ خواهد  داد ... و بیشتر از دموکراسی هم ...بخشندگی هم رخ خواهد داد و این جای ! ندارد


 مثلا خودت را ببین  ... دلت را ... و پدرت ... و مادرت و مادرت و خاله ات که هنوز زنده ایت و حق انتخاب دارد شما کجا نان مرا کش می روی تا با آن یک نشان ملّی بسازی و آن را به فرزندت بدهی که بر سر فرزند من بکوبد

من که شما نیستم این را می بینم در شما  

اگر خودتان خ بی خودتان را کفران می کنید از شکست نفسی نیست 

از اثر حرفخای شیطان است 

که در گوش تان زر زر می کند شب  و روز 

و دهانش هی بزرگ  و بزرگتر می شود 

40اینچ 

42 اینچ

50 ...و    60    70   و دیگر هیچ!


در سوت دمیده می شود  و تو از زمین بیرون می افتی 

با نامه اعمالی پر از شوتِ نزده

پاسِ نداده 

گل نکاشته!

در کنج خالی اینهمه دل !

ار زمین هبوط می کنی به خودت 

خودت و قرینه ای که آینه دق ات شده 

و  قارونها

 که گنجهایشان را در دنیا به دوش می کشیدی 

و شیرگنجشکهایشان را می دوشیدی

باتو هم دم اند

وخدای نکرده اگر  گُل زده باشی 

به خودی

به تیم خوبان !





  • فرشته حالی
۱۳
فروردين

دموکراسی

 در زمانی که نماینده خدا در پشت صحنه حضور دارد نزدیکترین انتخاب به انتخاب او خواهد بود

چرا؟

برای انتقال بهتر آنچه در دل دارم صحنه را به سن نمایش مثل گرفتم,صحنه روزگار را

و ما همه بازیگران صحنه ایم صحنه اصلی پرده اول تا پس از 

"سبع الف سنة" پیش در آمد که ساز هستی نواخت و هفت هزار سال 

پیش نیاز که آدمی گذراند وارد شویم به کنترپوآن اول که نوازش اصلی است  لُبِّ مطلب است  واولی الالباب نوازندگان

و رهبر امام زمان 

اولی الالباب البته  آنانکه بر" در"ا اند 

راه  یافته

 و ایشان حَواریِّ امام زمان "هستند"  حواریّ به معنای نور یافته چون دل آیینه نور یافته

آیینه ای  که به بزم محبت 

به ماهی مقابل نشیند. . . 



دموکراسی,

     

 تا آن دم دیدار ( که نزدیکتر است ) دموکراسی راه عارفانه ای است 

اینکه رأیش مخفی است 

و یک رأی فقط یک رأی است و زیادش یکی بیشتر است و  کم اش یکی کم تر

انگیزه دروغ گفتنش کم است 

وا نحرافش " کم " تر


می گویم  "کم" و "کمتر" که اینها دوتا ست  "کمتر" نسبی است و "کم"  در قیاس رقیبان "کم " نشده بلکه در قیاس با اصلح با مقصود 

با مقصد  "کم" نام گرفته است" معنایش این است که:

"کمتر" یعنی احتمال خطای دموکراسی کمتر است از بقیه روش هایی که یک ملّت حاکمی را بر خود مگمارند

 چه اینکه  به هر صورت_ فاعل _ملت  است که هیچ دیکتاتوری نیست الا که" یک سر دو گوشی" است مثل ما و شما

 اگر لحظه ای تنها بماند زورش به یک مورچه  می رسد و بس!


دموکراسی 

  اینجا منظور همان چیزی است که شما دلتان می خواهد

همان که می دانید همانکه می خواهید

 برای خودتان

 و همسایه تان

 و همسایه همسایه تان

 و همینطور بگیر برو تا اون سر دنیا تا آمریکا تا زیمباوه تا همه اعضای پیکر ت

دلتان برای همه دموکراسی میخواهد  برای همه ! واااای شما چقدر خوبیم

 شما  هم مثل ما خوبید

مثل بچه آدم!

 بچه آدم !

نه مثل بچه آدم خوار!!

 


دموکراسی

   همانکه داغ گفتنش بر دل سقراط ماند و مثل زهر  جگرش را سوراخ کرد و دق کرد و شهید شد

 همانکه افلاطون را به ویرانه ها کشاند

کشاند  بیرون از شهر

"نآرمان شهر "!

 تا "ه'اااای های"   گریه کند . . . 

بی زحمت آنهمه چشم خشک زل زده به اشکهای او 

و آب از آب تکان نخوردن در دلشان 

 می گفت :

 "راست است که آدم خودش خو دش را  بیرون کرده

از بهشت"

خدا بخشید تا بمانیم 

ما اما 

می خواستیم سر از کار هیزم جهنم در آوریم 

که تَراوتش چقدر است!

خدا به ما رو کرد 

بعد از آنهمه پشت کردن ما 

ما را بخشید

 ما اما خودمان نبخشیدیم (به او)


با هزار فرشته پایمان را چسپید تابمانیم اما "نه افسوس " که  ما را  مختار آفریده بود  و ما می خواستیم  ببینیم آنطرف چه خبر است و زهر مار چه مزه اب است و موبورها که از بچگی در کارتن ها دیده ایم از نزدیک آیا به همان با کلاسی هستند؟!

خدا از مادرها هم در دویت داشتن خنده دار تر است 

ول کن ما نبود  که نیست! ....هزار هزار پیامبر فرستاد. . . . یکی از یکی بشیر تر نذیرتر .... همه را مصرّانه از سر وا کردیم و هنوز هم مشغولیم  

همچنان  در برداری که به سوی ابدیّت میل می کند داریم می رویم 

                                             به درک ! 

                                             به جهنمّ! 

                                             

خدا خودش به دادمان برساند 


کسی را که جز او ما را بسنده نیست . . .




  • فرشته حالی
۱۲
فروردين


شهر بی پدر مادر!

کوچه بی بچه 

سوپری که آب نبات چوبی ندارد



بچگی های ما که

 خوش گذشت 

هر کوچه برای  خودش 

شهر بازی بود

بچه های رنگی رنگی

باسرو صدا بازی می کردن

 به چه قشنگی


گاهی وقتها توپ

که می افتاد تو حیاط 

براشون می انداختیم


نکنه رفتن از اینجا

همه پدر مادرها؟!

که دیگه بچه ای بازی نمی کنه این دور وبرا!

  • فرشته حالی
۰۵
فروردين

آدم نیاز به محبت داره خدا آدم نیاز به محبت داره تو آدم رو نیازمند به محبت آفریدی شیطون به آدم دروغ گفت که نیاز به امنیت و رفاه داره آدم همه چیز رو برای محبت میده آدم برای گرفتن محبت مشهور میشه پولدار میشه  بعد میبینه گول خورده شده برده شیطون خدا آدم گناه داره برای اینکه نیاز به محبت داره 

تو آدم رو اینجوری آفریدی که خون باید حرکت کنه همه اندامها باید با قلب در تماس باشند  دایم دایم    وگرنه می میرند  مهر داشتن کافی نیست اگه مثل خون جریان نداشته باشه به هیچ دردی نمی خوره باید محبت کرد محبتی که  تو دل بمونه لخته میشه  

خدایا آدمها همه فقیرند همه کمبود محبت دارند چه جوری به هم غذا بدهند؟! 

خدایا خدایا تو همه چیز رو کامل آفریدی خدایا به داد دل آدم برسون  اونی رو که قراره برسونی . . . نگذار  دل آدم بمیره خدا نگذار شیطون پیروز بشه ...


  • فرشته حالی
۲۱
اسفند


  یه کیف آینه دوزی یه روز

 سقف یه اتوبوس  عبوس رو 

 پر از سکه های طلا کرد !

کی فکر می کرد از یه کیف خالی

شاباش رو سر مردم بپاشه

آخه قبل از این  یه کیف کهنه بود 

قبل از اینکه خورشید رو ملاقات کنه!

 

"الصفات صفا"ی  دل مؤمنان

قسم به آیینه دل منتظران

دلهای یاران  امام زمان 

که در مواجهه با خورشید

ناگهان ظهور می کنند


دل ما که از خودش نوری نداره  دل ما باید رفلکتور خوبی باشه صیقلی و صاف باشه تا نور رو منعکس کنه الان که نور محیط کم و در هم برهمه  روشن و تاریک قاطی هم دیده میشن 

منبع نور متمرکز وجود نداره در نتیجه رفلکس نور هم رو سقف دنیا دیده نمیشه  وقتی خورشید بیاد خورشید معجزه گر و نور مستتقیم اش به صحنه لتابه فرق بین سطح ناصاف و دل صاف تازه معلوم میشه   تابش مستقیم نورd_ اتفاقی که می افته در ظهور 

برا همینه که میگن امام زمان مثل خورشید پشت ابر حالا هم داره به جهان می تابه  ولی تلؤ لؤ و  درخشش وجودش وقتی که از پشت اب  بیرون بیاد با الان خیلی فرق داره 

یادتونه بچگی آفتاب که در می اومد از یه تشت آب چه نقش هایی می افتاد رو سقف خونه می رقصید و موج برمی داشت از نور

چقدر زیبا بود!

آفتاب که می اومد یه دفعه می دیدی یه تیکه نور خالص رو دیواره که انگار داره می تپه سر نخش رو که می گرفتی میرسیدی به دکمه پیرهن خودت که آفتاب بهش تابیده بود و باعث شده بود که خاصیت نهفته اش ظهور کنه 

در واقع خورشید میگه سلام  و هر چیزی که سطح صیقلی داره جواب میده و جوابش یه زیبایی خیره کننده خلق میکنه که به چشم میاد و دیده میشه 

اینه که میگه 

" ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب 

از دریچه نزدیک" 


  • فرشته حالی
۱۷
بهمن

کلافه شدن یا شکیبایی داشتن  در  انجام هر کار

 بستگی داره چقدر اعتماد به نفس ات داری در انجام آن کار

اگر من در زدن این دوشاخه به پریز  دچار مشکل بشم کلافه  میشم چون بجای 2 ثانیه 5 ثانیه طول کشید و این در حالی بود که من حوصله نداشتم سرم رو خم کنم و از چشمم برای پیدا کردن سوراخ پریز کمک بگیرم و همه اینها درحالی  است که یک  نابینا هر بار که چنین کاری را به انجام می رسونه با خود لبخندی از رضایت می زنه

و خدا را شکر می کنه

حالا خوش به حال کی؟ 



 اون کسی که برای وصل شدن هر پریز  زندگی اش خدا رو شکر میکنه 


دیروز یه جمله خوندم از "هلن کلر "  دلم رفت   

گفته  بود:

       "من می‌توانم ادعا کنم که در هنر ِ تحمل ِ بار ِ مقدرات، اعم از شادی و تعب، آنقدر مسلط شده‌ام که مصائب در نهاد من وجد و نشاطی ایجاد می‌کند که قرین سعادت است.»  هلن کلر 


خدا رحمتش کرده سلام ما رو هم بهش برسونه

  • فرشته حالی