بر ساقه رگهای طوبی غنچه بودی
نشکفته بودی که تو را از ساقه چیدند
درهای دنیا را به رویت باز بستند
بین در و دیوار نافت را بریدند
بر ساقه رگهای طوبی غنچه بودی
نشکفته بودی که تو را از ساقه چیدند
درهای دنیا را به رویت باز بستند
بین در و دیوار نافت را بریدند
چند نکته مهم در باب محسن بن" فاطمه و علی " که مورد غفلت قرار گرفته است
1_ محسن تنها فرزند علی و فاطمه (علیهمالسلام)است که نطفه اش در مکه و در جوار کعبه بسته شد.
اثبات :
"در جریان حجه الوداع حضرت امیر المومنین سلام الله علیه در یمن بود و حضرت فاطمه زهرا(س) همراه پیامبر اکرم(ص) جهت ادای مناسک حج به مکه مشرف شده بودند و حضرت امیر المومنین(ع) از یمن به مکه تشریف آوردند تا حج را به جای آوردند و در آن جا به پیامبر اکرم(ص) و حضرت فاطمه(س) ملحق شدند بنا بر این حضرت فاطمه زهرا(س) در جریان غدیر خم حضور داشتند. در تاریخ است که حضرت امیر المومنین (ع) بعد از طواف و نماز و سعی در حالی که هنوز تقصیر نکرده بود حضرت پیامبر(ص) را ملاقات کرد که او هم تقصیر نکرده بود سپس بر حضرت فاطمه(س) وارد شد، ایشان قربانی آماده نکرده بود و احلال کرده بود و لباسی رنگی و خوشبو پوشیده بود. حضرت امیر المومنین (ع) از این جریان سؤال کرد، فاطمه(س) فرمود که پیامبر به ما چنین دستور داده است....[i]
[i] فروع کافی، جلد 1، صفحه 233 ـ صحیح مسلم، جلد 4، صفحه 36 ـ سیره ابی اسحاق، جلد 4 ، صفحه 249 ـ مغازی واقدی، جلد 3، صفحه 1087) ر.ک موسوعه تاریخ اسلامی جزء سوم صفحه 597ـ598)"
باتوجه به غیبت 3 ماهه علی (ع) از خانه
و اینکه پس از این شب مناسک حج آغاز شد و دربرگشت به مدینه واقعه غدیر خم و توقف ٣ روزه کاروان و این که پیامبر بعد از روز عرفه بیش از ٨۰ روز در این جهان درنگ نکردند و در عین حال می دانیم که نام محسن را پیامبر بر این مولود شهید نهاد , پس یقین پیش از وخیم شدن حال پیامبر ٢ ماه از آغاز بارداری حضرت زهرا گذشته و نشانه های بارداری پدیدار شده بود
2 _ حضرت محسن فرزند علی و فاطمه پس از رسیدن به مقام امامت و دریافت لقب امیرالمؤمنین از جانب خدا بود
والبته فرمانی که در روز 18 ذی حجه در غدیر خم توسط پیامبر ابلاغ عمومی شد چند روز قبل و در حین برگزاری حج صادر شده و توسط جبرائیل به پیامبر و مستقیما به خود علی(ع) رسانیده شده بود
پس محسن فرزند علی (ع ) است پس از امام شدن و می دانیم که مقام امامت به ابراهیم (ع) در پایان عمر و پس از پیامبری و امتحاهای بسیار الهی به ایشان عطا شد
3 _ فرزند دختر مجهول الهویه ای بنام ام کلثوم که به عنوان فرزند چهارم علی و فاطمه در تاریخ آمده صرفا برای گم کردن و از بین بردن پسری به نام محسن است که قتل او منجر به قتل مادر ش حضرت فاطمه (س) شد
که می خواستند بگویند اصلا بچه دختر بود و زنه به نیا آمد و مرگ دختر پیامبر هم ربطی به سقط فرزندی که 6 ماهه باردار بود نداشت
اما این کار هم خون محسن را از آستین بدخواهان پاک نکرد نام محسن ماند تا بعد از گذشت چهارده قرن رسوایشان کند.
باب محسن را در تاریخ کوتاه کردند و به یک خط خلاصه شد اما باز ماند و هنوز باز است
محسن یکی از اسماءالهی است که اسم فاعل از مصدر احسان است
خدا در قرآن از گروهی به نام " محسنین" یاد می کند و در سوره صافات پیامبران بزرگش را یکی پس از دیگری نام برده و ایشان را از گروه "محسنین " بر می شمارد
و می فرماید که در آخر الزمان, نماینده ای از نسل ایشان حضور خواهد داشت.
" و ترکنا منهم فی الآخرین
انا کذالک نجزی المحسنین "
یا رب صلی علی محسن فی العلمین و جعل له فرج و فتح قریبا
17 ذی حجه 1311
چند نکته مهم در باب محسن بن" فاطمه و علی " که مورد غفلت قرار گرفته است
1_ محسن تنها فرزند علی و فاطمه (علیهمالسلام)است که نطفه اش در مکه و در جوار کعبه بسته شد.
اثبات :
"در جریان حجه الوداع حضرت امیر المومنین سلام الله علیه در یمن بود و حضرت فاطمه زهرا(س) همراه پیامبر اکرم(ص) جهت ادای مناسک حج به مکه مشرف شده بودند و حضرت امیر المومنین(ع) از یمن به مکه تشریف آوردند تا حج را به جای آوردند و در آن جا به پیامبر اکرم(ص) و حضرت فاطمه(س) ملحق شدند بنا بر این حضرت فاطمه زهرا(س) در جریان غدیر خم حضور داشتند. در تاریخ است که حضرت امیر المومنین (ع) بعد از طواف و نماز و سعی در حالی که هنوز تقصیر نکرده بود حضرت پیامبر(ص) را ملاقات کرد که او هم تقصیر نکرده بود سپس بر حضرت فاطمه(س) وارد شد، ایشان قربانی آماده نکرده بود و احلال کرده بود و لباسی رنگی و خوشبو پوشیده بود. حضرت امیر المومنین (ع) از این جریان سؤال کرد، فاطمه(س) فرمود که پیامبر به ما چنین دستور داده است....[i]
[i] فروع کافی، جلد 1، صفحه 233 ـ صحیح مسلم، جلد 4، صفحه 36 ـ سیره ابی اسحاق، جلد 4 ، صفحه 249 ـ مغازی واقدی، جلد 3، صفحه 1087) ر.ک موسوعه تاریخ اسلامی جزء سوم صفحه 597ـ598)"
باتوجه به غیبت 3 ماهه علی (ع) از خانه
و اینکه پس از این شب مناسک حج آغاز شد و دربرگشت به مدینه واقعه غدیر خم و توقف ٣ روزه کاروان و این که پیامبر بعد از روز عرفه بیش از ٨۰ روز در این جهان درنگ نکردند و در عین حال می دانیم که نام محسن را پیامبر بر این مولود شهید نهاد , پس یقین پیش از وخیم شدن حال پیامبر ٢ ماه از آغاز بارداری حضرت زهرا گذشته و نشانه های بارداری پدیدار شده بود
2 _ حضرت محسن فرزند علی و فاطمه پس از رسیدن به مقام امامت و دریافت لقب امیرالمؤمنین از جانب خدا بود
والبته فرمانی که در روز 18 ذی حجه در غدیر خم توسط پیامبر ابلاغ عمومی شد چند روز قبل و در حین برگزاری حج صادر شده و توسط جبرائیل به پیامبر و مستقیما به خود علی(ع) رسانیده شده بود
پس محسن فرزند علی (ع ) است البته پس از رسیدن به مقام امامت و می دانیم که مقام امامت به ابراهیم (ع) در پایان عمر و پس از پیامبری و امتحاهای بسیار الهی به ایشان عطا شد
3 _ فرزند دختر مجهول الهویه ای بنام ام کلثوم که به عنوان فرزند چهارم علی و فاطمه در تاریخ آمده صرفا برای گم کردن و از بین بردن پسری به نام محسن است که قتل او منجر به قتل مادر ش حضرت فاطمه (س) شد
که می خواستند بگویند اصلا بچه دختر بود و زنه به نیا آمد و مرگ دختر پیامبر هم ربطی به سقط فرزندی که 6 ماهه باردار بود نداشت
اما این کار هم خون محسن را از آستین بدخواهان پاک نکرد نام محسن ماند تا بعد از گذشت چهارده قرن رسوایشان کند.
باب محسن را در تاریخ کوتاه کردند و به یک خط خلاصه شد اما باز ماند و هنوز باز است
محسن یکی از اسماءالهی است که اسم فاعل از مصدر احسان است
خدا در قرآن از گروهی به نام " محسنین" یاد می کند و در سوره صافات پیامبران بزرگش را یکی پس از دیگری نام برده و ایشان را از گروه "محسنین " بر می شمارد
و می فرماید که در آخر الزمان, نماینده ای از نسل ایشان حضور خواهد داشت.
" و ترکنا منهم فی الآخرین
انا کذالک نجزی المحسنین "
یا رب صلی علی محسن فی العلمین و جعل له فرج و فتح قریبا
17 ذی حجه 1311
فاطمه وارد مسجد النبی شد و چند زن هاشمی با او وارد شدند
فاطمه گریست و همه با دیدنش به گریه افتادن!
چرا؟ چرا گریه کردن؟ مگه اونها واقعا پیامبر رو دوست داشتن؟!
آره با تمام بی معرفتی شون پیامبر رو دوست داشتن! آخه مگه میشد دلشون برای پیامبر تنگ نشه ؟! مگه می شد فراموش کرد وقتی ۱۱ سال پیش به مدینه اومد با خودش صفا آورد, پایان اونهمه جنگ اوث وخزرج که از ترس همدیگه شبها با لباس جنگ می خوابیدن ! محمد دستهاشون رو به هم داد و پیمان برادری خوند و اینطوری یثرب به المدینه بدل شد . مدنیت پیدا کرد...شهر شد شهر پیامبر ...
چقدر مهربون بود ... و صبور ...و بزرگ...و زیبا ...به قول خودش چهره اش نمکی داشت که چهره یوسف نداشت...چقدر ما نمک نشناسیم...
اینها رو تو دلشون گفتن وقتی تنها فرزند پیامبر وارد مسجد شد مسجدی که محمد(ص) با دستهای خودش بنا کرده بود حالا داشت به نشیمنگاه خلفا بدل میشد
...و اونهایی که دویده بودند تا پیش از دیگران خودشان را به خلافت برسانند وقتی فاطمه رو دیدند شاید دلشون هوای پیامبر رو کرد حتی اون پیر مردی که مقام خلافت را به گردنش انداخته بودن که اگر غصب آن از علی آفتی یا ننگی در پی دارد به او بخورد و خود پس از فرو نشستن ماجرا سوار منبر پیامبر شوند و بتازند
شاید اونها هم از خودشون خجالت کشیدن ولی از پیش نماز تا ته مسجد یکی غیرت نداشت برخیزد و بگوید
راست میگی فاطمه فرزندپیامبر
تو راست میگی
ما بی وفایی کردیم