فاطمه جان
تازه فهمیدم که بعد از شهادت تو حضرت علی (ع) و بچه های خردسال ات تا چند روز شهادت ات رو توی دلشون گریه کردن تا مردم نمک نشناس مدینه با خبر نشن که تو از میونشون رفتی تا خاک مزار تو خشک بشه و از نظرها پنهان بمونه
خیلی غم انگیز بود فهمیدن این مطلب ...چون قطعا تمام حواس ها جمع خونه تو بود و دختر خلیفه تازه بر منبر نشسته هم چهارچشمی خونه رومی پایید اگر دود آهی از اون خونه بلند میشد می فهمیدن که موفق شدن مهمترین مانع رو از سر راه خلافتشون بردارند مهمترین مانع برای اینکه خودشون رو نزدیک ترین مردم به پیامبر جا بزنن تو بودی آخه وسه عرب جاهل تازه مسلمان شده هبچی جای ارتباط خونی رو نمی گرفت و همه می دونستند که " مامحمد ابا احد من رجالکم" و تو هم خوب در ماجرای فدک دست گذاشته بودی روی این موضوع که أنا فاطمه و ابی محمد
اصلا قضیه فدک وسه تو همین اهمیت رو داشت که سند هم خونی تو و فرزندانت با آخرین پیامبر خدا بود
یه موسیقی کلاسیک هست که باخ نوشته که از مؤمنین پیرو عیسی(ع) بود اسم این قطعه موسیقی هست
stubot mother مادرِ ایستاده
که برای حضرت مریم (س) نوشته
اما من رو به یاد تو می اندازه بخاطر اینکه حامل محسن بودی وقتی ایستاده بودی پشت در...مثل کوه روبروی دشمن ایستاده بودی و فکرش رو که می کنم می بینم شوخی نیست که مردی مثل علی(ع)در پناه توقرار گرفت و تو که مادر بودن ات در ظاهرت آشکار بود ایستاده بودی پشت در تا دست کسی به دست علی (ع) نرسه.....فقط می تونم بگم خیلی مادری خیلی...
گفتن علی رو به ما بده گفتی مگه از روی جنازه من رد بشین که دستتون به دست علی برسه ...از روی جنازه تو که گذشتند....