ما گنجینه ای از خاطرات ناب مشترک داربم
خدا به ما نوستالژی ناب و زیبا و مشترک داد
می دونید که ابن نعمت بزرگ ففط به ما داده شد
ما دهه پنجاه شصتی ها
ما متولدین سالهی جنگ
انقلاب و جنگ
و بخاری نفتی وکرسی برقی
و آژیر سفید و قرمز
و آهنگ سریال اُشین
سالهای دور از خانه
دلم الان یهو وسه مامانبزرگم تنگ شد
می رفت روضه
می رفت گریه کنه وسه امام حسین
ما هم می رفتیم چایی بخوریم
با قند
وقتی خونه آقا خاوری روضه بود همه کوچه ما تا زیر پنجره پر می شد
از زنهایی که مثل مامانبزرگ من چادر مشکی داشتن
وقتی من ۴ ساله بودم رو یادمه
از این ساختار شکنی عجیب حال می کردم
بعد میرفتیم یه جایی پبدا کنیم بشینیم
خیلی با الان فرق داشت
همه می آمدن کسی نمی رفت
جمعیت بیشتر و بیشتر می شد
تا حیاط رو پرمی کرد
حیاط خونه پر از درخت پرتقال و نارنج بود
منبر توی حیاط بود
جمعیت عزدارا از در خونه می گذشت
و می جوشید و همه کوچه رو می گرفت
همه گریه می کردن
آخر ماجرا رو همه می دونستن اما باز گریه می کردن
مامانبزرگ من هم گریه می کرد
چادر کلفت مشکی اش رو می کشید جلو صورتش و گریه می کرد
گریه اش صدا نداشت
تکون داشت
گریه بقیه هم صدا نداشت
اما یه صدای گریه ای همه جا رو می گرفت که مال همه شون بود
نمی دونم چقدر طول می کشید
شاید ۵ دقیقه
من با دقت به مامان بررگم نگاه می کردم
وقتی روضه خون می گفت لب تشنه دل زینب گلوی حسین
می دیدم به شدت شونه هاش تکون می خوره
صداب های های گریه به سر آدم می بارید
مثل رگبار بارون که ناگهان تند میشه
و ناگهان آروم میشه
ناگهان آروم می شد
ابرها کنار می رفت
صورت مامانبزرگم از زیر چادر پیدا می شد
با چشمهای پف کرده
اسمش سید زهرا بود
اون نماز یادم داد
خدا رحمتش کرده...
قبایل مکه نشین
همانها که الله را
و ٣٦۰ بت را یکجا می پرستیدند
پس از ده سال سر و کله زدن با نوه عبدالمطلب
و تحریم و تبعید و تهدید و تتمیع
عاقبت مجبور شدند شورایی تشکیل دهند
و از هر قبیله نماینده ای برگزینند
و به صورت مشارکتی به خانه اس بریزند
و خونش را با هم بریزند
تا در کشتن بهترین مردی که می شناختند
همه سهیم شوند
چهل مرد از قبایل عرب انتخاب شده بودند
تا محمد امین را شباهنگام
در بستر به شمشیر میهمان کنند
وقال قضیه را بکنند
پیش ازآنکه پایش به یثرب برسد
و آنجا را به مدینه بدل کند
حالا دیگر خدیجه ای در کنارش نبود
ونه ابوطالبی که به حمایتش شمشیر برکشد
محمد مانده بود فاطمه
محمد مانده بود و علی
محمد مانده بود وحوضش...
توجه
جریانی در حال تبدیل امام رضا (ع) به بت است به جملاتی که از تلویزیون پخش می شود دقت کنید
مخاطب این جملات خدا نیست !
مخاطب شخص امام رضا (ع) است !
می گویند ما را شفا بده !
می گویند ما را سیر کن !
می گویند درگاهی جز امام رضا نیست که نیازمان را به آن درگاه ببریم !
دقیقا خطابهایی که مخاطبش خداست دارند می گویند خطاب به امام رضا !
یا امام رضا بزن توی دهن اینها که دارند از تو بت می سازند مقابل خدا و دستشون با وهابی ها در یک کاسه هست تا تو را مقابل خدا علم کنند و مدرک جور کنند برای تهمتهای دروغی که وهابی ها به شیعه نسبت می دهند
تا وقتی فلان مفتی بالای منبر می گوید شیعه مشرک است هزار برنامه تلویزیونی جمهوری اسلامی گواه حرفشان باشد
خدایا به حق امام رضا که امروز شهادتش هست نگذار اینها غفلتا شیعیان رو به شرک آلوده کنند
این برنامه ها را از تلوبیون دانلود کنید و خودتون ببینید
"شبکه خبر" برنامه "جلوه های بهشتی " 16:30 چهارشنبه 10 آذر 1395
در برنامه شهر عزیز که از شبکه 5 رمضان گذشته پخش میشد برنامه 20 و 21 را ببینید از مجری خواسته شد کنار گنبد حرم مطهر امام رضا نماز بخواند و گنبد را ببوسد و طواف کند
