به نام تو

انک لا اله الا انت

به نام تو

انک لا اله الا انت

ربِّ صلّی علی مُحسن فی العالمین

آخرین نظرات
  • ۲۸ تیر ۹۶، ۱۸:۴۳ - سید محمد موسوی
    عجب...

سلام حضرت صبر

جمعه, ۱۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۷ ب.ظ

فکر کردم چقدر دلم می خواهد امام حسین و حضرت زینب رو ببینم از نزدیک و همسایه باشم با سایه شون

آخه کسی که انقدر  خوبه  که خوبیش به من آخر الزمانی هم رسیده ...زنده میشم از شنیدنشون ,فهمیدنشون ...یه جمله گفته وقتی می شنوی روشن میشی هرچی گریه می کنی روشنتر میشی ...

ولی مگه چند تا جمله از حضرت زینب شنیدین که مال قبل سال ۶۰ باشه ؟ چی ثبت کردن میرزا بنویسای معاویه  از امام حسین در اون ۱۰ سال امامتش قبل از کربلا

 اگه امام حسین  به صحرای کربلا نمی زد و قیامت بپا نمی کردنسیب من که ۱۴ قرن بعد دنیا اومدم چی میشد؟ وسط این ازدهام اطلاعات بی خاصیت  و ارتباطات نامربوط ... مثل زینب رو کجا می خواستم بخونم بشنوم یا فیلمش رو ببینم؟ 


هروقت به اون جمله حضرت زینب فکر می کنم احساس می کنم چقدر دلم می خواهد این آدم  رو ببینم زنی که این جمله رو گفته ببینم ...درون قلبش رو... روانش رو ... ببینم چه شکلیه 

...آخه  اگه عاشورا بپا نمی شد نسیب من آخر الزمانی از زینب هیچ بود که ! اصلا همچین شخصیتی کجا بود قبل عاشورا؟ چه می کرد در مدینه؟ دوستاش کیا بودن ؟ اصلا دوستی داشت غیر امام حسین؟!  چه صبری داشتن وچقدرتنا بودن  وسط اون مردم  به قول زهیر الاغ !


جل الخالق !! واقعا خدا خالق بزرگیه و خیلی هنرمند! خیلی ظریف!  آفریدن شخصیتهایی مثل حسین و زینب یه طرف , چگونه  و کجا کشوندنشون به صحنه خودش اصل ماجراست... مثل شیمیدانی که داره  یه فشفشه می سازه  مدتها می بینی  داره یه موادی رو بار میزنه با دقت باروت ها رو می گذاره خشک بشه چیزی که می سازه اصلا جلوه نداره   تا. نترکه تو آسمون شب نمی فهمی چی ساخته ...تازه اون لحظه ای که منفجر میشه تو آسمون  می بینی اووووووووه ! چه نورو رنگ و صدایی!چه وسعتی ! چه عظمتی داره...! چقدر زیباست  ... ! این آبشار نور به این عظمت  که داره از آسمون میریزه سرم تا حالا  کجا بود؟!

...و فکرش رو بکنید ! "زینب" دختر "علی"!

 فکر میکنی  حکیم نهج البلاغه با دخترش چی ها می گفته...؟ آخه اونهمه سال بزرگش کرده دختر "فاطمه" رو  ...آدم اگه همسایه خونه علی(ع) هم باشه  بعد از چند سال فیلسوف میشه  چه برسه به اینکه تو خونه علی باشی دختر علی باشی مادرت دختر پیامبر  باشه ! ژن پیامبری بهت رسیده باشه! ... چه شود !!

 اون ده سال آخر هم که امام حسن دیگه نبود همه رفته بودن  فقط حضرت زینب وامام حسین مونده بودن از اون یاران قدیم ... خاطراتی بود که فقط اونها به یاد داشتن ... خونه فاطمه و علی...که درش باز می شد تو حیاط مسجد النبی ... پدر بزرگشون که می آمد دیدنشون ... آخرین پیامبر خدا ...  بعد از ظهرها که خسته از بازی می خوابیدن رو حصیر  و  گوش می دادن به صدای آسیا ... که می چرخید و می چرخید  ... و غروبها که بابا بر می گشت ...با خرمای تازه و بوی نخلستان ...  و بوی نان که فاطمه می پخت ... وصدای اذان ...صدای اذان بلال ...  و سلمان ...سلمان  فارسی! ... یادش بخیر و سلام خدا بر ایشان باد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">