۰۹
آذر
پنج
پنجه
پنجره
پنجره ای که به دلم باز کرد
از دلت
بهشت را به حجره ام آورد
الهی که تا ابد گشوده باد
پنجره ای که تو با پنجه نورانی ات گشودی
به اتاقک تاریکی که من برای خود دست و پا کرده بودم
در این دنیا
و من دیدم
که با چه مهری انگشتانت
با سنگ و کلوخ دیوار گلاویز شد
من دیدم دستت برید
و خون معطر تو را که از انگشتانت جاری شد
بوییدم
در آن حال که تو پنجه در پنجه من انداخته بودی
تا پنجره ای به درونم باز کنی
و من دیواربودم