ربّ ارنی کل شئ کما هی
این یه دعای خیلی مهم هست از حضرت محمد (ص)
خدایا هرچیزی را همونطور که واقعا هست به من بنما
یا رب العالین
ربّ ارنی کل شئ کما هی
این یه دعای خیلی مهم هست از حضرت محمد (ص)
خدایا هرچیزی را همونطور که واقعا هست به من بنما
یا رب العالین
کارون پرس – هفته دوم اسفندماه جاری انتخاب شد.
سرویس فرهنگی؛ به دنبال پیشنهاد پایگاه خبری کارون پرس و استقبال از این پیشنهاد توسط حوزه معاونت فرهنگی وامور اجتماعی شهرداری اهواز و هم چنین اتحادیه صنف اتومبیلرانی و کرایه تاکسی سرویس اهواز و استقبال آیت الله ابوالحسن حسن زاده امام جمعه موقت اهواز از این طرح ؛ قرار شد طرح مذکور جمع آوری کاغذ های منقوش به اسماء الله و اسماء جلاله و نام های متبرک اهل بیت (ع) در هفته دوم اسفندماه جاری اجرایی شود.
دبیر برگزاری این هفته به کارونح پرس گفت:
همیشه فکر می کردم اذان از کجا اومده قرآن نیست گفته پیامبر هم نیست روایت های تاریخی که صدر اسلام را با حساسیت خاصی به ثبت رسانده اند چیز زیادی در مورد اولین اذان نگفته اند اما نام اولین موذن به خوبی در تاریخ می درخشد درخششی به سیاهی شب بر فراز خانه کعبه همان که همه در فیلم محمد رسول الله دیده ایم برده سیاهی که رد شلاق ستمگران بر پوستش مانده است نامش بلال است شاید به معنای زغال سوخته از اولین کسانی است که آیه های قرآن را شنید و باورکرد در همان آغاز اسلام که پیامبر تنها بود و اسلام غریب و بتسازان و بت فروشان مکه بسیار بلال این کلمات را شنید کلماتی را که اربابانش آن را هزیانهای یک شاعر جن زده می خواندند و یک مرد آزاد هم جرأت نداشت بایستد و به محمد امین که در کنار کعبه نماز می خواند گوش بدهد و کلمات خدا را باور کند و با صدای بلند بگوید من گواهی می دهم این مرد راست می گوید او پیام آور خداست من برده سیاهی هستم و شما مرا به زر خریده اید و مجبورم کرده اید شما را اطاعت کنم میدانم رای یک برده سیاه برای شما ارزشی ندارد اما من نمی توانم راستش را نگویم من گواهی می دهم که خدا یکی است و هیچ کس دیگری جز او خدا نیست گواهی می دهم که این محمد فرستاده خداست بلال سوخته سیاه این را وقتی گفت که با تازیانه و شمشیر دور تا دور ش ایستاده بودند و محمد بجز دعا سلاحی نداشت تا از او دفاع کند
بلال اشهدش را گفت و همانجا کنار پیامبر ایستاد تا روز ی که بتها شکستند و خانه خدا آزاد شد و پیامبر به بلال رو کرد و گفت موذن اذان بگو و در فیلم می بینیم که برده سیاه پیراهن سیاه کعبه را می گیرد و از آن بالا میرود و بر بام خانه بانگ بر می دارد که اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله
حسن خلق یوسف عجیب بود
خاطره تلخ تنها پایین رفتن از چاه و در آن تاریکی و سرما بدون پیراهن نشستن و دلتنگی پدر و مادر
خداییش هرکی بود عقده ای میشد! اما یوسف نه تنها می بخشه که
انگار از قبل بخشیده بود و اوج بزرگواری اش موقعی هست که میگه
خدایا شیطان میان من! و برادرانم! اختلاف افکند....
شیطان میگه: من ؟ چرا می اندازین گردن من کار ِنفس خودتون رو
...بهش میگن تو نقش گرگ رو بازی میکنه تو قصه یوسف