یک )موسی با سر به میقات شتافت
خدا به موسی گفت :
چه چیز باعث شد که از قوم ات پیش افتی ؟
موسی گفتد: داشتند پشت سر من می آمدند و من به سوی تو شتافتم
خدایا تا خوشنود گردی
یعنی تا اون لحظه اصلا متوجه نشده بود که بنی اسرائیل اصلا موسی را رها کرده اند و افتاده اند دنبال سامری
موسی پیامبری را اولویت وجود خود نمی دید بیشتر حال شنیدن وحی داشت تا رسانیدن
خدا هم که خودش وعده کرده بود وعده 30 شب بود و چون مدهوشی
موسی را دید تا چهل شب از وظیفه و مسؤلیت پیامبری با او سخن نگفت
تا چهل شب تمام
و "الواح" را که در آن فرمان های اساسی بود به او داد و فرمود :
الواح را به قوّت بگیر و فرو مگذار
خدا سپس گفت :
موسی قوم ات را چرا پس پشت افکندی ؟
موسی که پس از چهل شب تازه اولین بار بود به اغیار می اندیشید
گفت : داشتند پشت سرم می آمدند_ و لابد برگشت و دید از بنی اسرائیل خبری نیست !_ پس ادامه داد با خدا به شرح حال خود که پروردگارا میدانی که شوق میقات مرا بی پا و سر به اینجا کشانید و
و مقصودم خشنودی تو بود
خدا گفت خبرنداری که قوم ات در همین زمان کوتاه گوساله پرست شدند
کات
نمای بعد موسی الواح را رها کرده و موی هارون که برادر و وزیرش بود را گرفته و می کشد و باقی ماجرا
خدا می فرماید : خشم اش که فرو نشست الواح برداشت و در آن الواح (لوح فشرده شاید !) نورو نقشه راه بود
دو)
پیامبر اسلام محمد بن عبدالله, امین بن آمنه در حین نزول وحی هموتب و تاب رسانیدن دارد آنچنان که خدا به او تذکر می دهد که برای خواندن وحی عجله نکن تا امر نزول وحی به انجام رسد و بگو
1)حتما شنیده اید که حس بویایی بسیار به حافظه نزدیک است و خیلی پیس می آید که استشمام بویی ناگهان فلاش بک می زند به
خاطره لی فراموش شده و پیاز بویایی در کف ِ بخش حافظه قرار دارد ...بینایی هم که قطعا به یادآوری از همه حواس تزدیکتر است اما تا چشم بسته نشود حافظه به کار نمی افتد پس بویایی بهترین حس دریافتی برای بیادآوردن است
2) آدم یک ضعف بیشتر ندارد و آن فراموشی است اگر همین گردنه را رد کند رستگار می شود
3) قرآن ذکر است یادآوری
4 )فکر می کردم من که در شمال به دنیاآمدم و بزرگ شدم بعد از بیست سال هم کافی است آن بو به مشامم برسد ....
همه این فکرها را کردم و بعد یکهو به سرم زد که دیدن کعبه و نفس کشیدن در هوای شهر مکه لابد یک خاطره ای را در آدم زنده می کند گرچه کامل بخاطر نیاورد زیرا این خاطره متعلق به عمیق ترین ریشه های ماست .....خدا.... میشه من رو که به حج بفرستی خدا
آدم اگر فراموشکاری خود را از یاد نبرد خدا به او کمک می کند که چیزی از یادش نرود
سنقرئک فلا تنسی
به زودی تو را به خواندن آوریم و از یاد هم نمی بری
اگر با دیوان حافظ هم برخوردی مانند قرآن می کردیم حافظ شاکی میشد
اگر میدید عده ای اشعارش را از بر می کنند بدون اینکه فهمیده باشند
و هی جشنواره می گذارند و ب ای از بر خواندن شعر به هم جایزه می دهند
قرآن نامه خدا ست که ب ای ما فرستاده است
حفظ متن نامه پیش از فهمیدن معنی آن
اگر گناه نباشد خسارت است