به نام تو

انک لا اله الا انت

به نام تو

انک لا اله الا انت

ربِّ صلّی علی مُحسن فی العالمین

آخرین نظرات
  • ۲۸ تیر ۹۶، ۱۸:۴۳ - سید محمد موسوی
    عجب...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پلاسکو» ثبت شده است

۰۵
مرداد

  عصای هری پاتر و اون یارو-اسمش رو نبر- عصای جادو شون پر ققنوس داشت 

میگن ققنوس یه پرنده افسانه ای هست که موقع مرگش می سوزه 

و از خاکسترش یه ققنوس جوان بیرون میاد

ربطی به سیمرغ هم نداره 

قضیه اینه که سوختن یه جور ماشین ِزمان هست 

کسانی که می سوزند ظاهرا  بین "دو نیمه زمان" جابجا می شوند

دو نیمکره زمان مثل یه ساعت شن به هم راه داره از یه کرمچاله  که همین جا روی زمین خودمون هست 

قربانی سوختنی که این یحودای زمان پیغمبر اصرار داشتند همینه قضیه اش می گفتند یه قربانی بیار که آتش آن را بخورد برای اینکه 

این وقتی می سوزه میره اون طرف و یکی جاش میاد زمان ما 

به این ساکنان این دو مخروط  خدا میگه  "اوّلین " و "آخرین"

در ماجرای پلاسکو برای همن منظور کلی برنامه چیده شد که این بچه های آتش نشان قربانی سوختنی باشند

 اون برج لندن هم همینطور 

توی فیلم ریختن پلاسکو  صحنه ای که من جدا کردم توی جام جمکرا آپارات گذاشتم که یه دیو تک چشم پیدا میشه که خیلی مشخصه اما جز اون اگه دقت کنید لحظه های آخر از روی بدنه ساختمون یه اشباح سفیدی در حال دویدن  هستند

حالا اینها رو درست سر در نیاوردم هنوز اما یه چیز مهم رو فهمیدم  ه انشالله یه فیلم کوتاه مستند ازش میسازم 

 

اون کرمچاله فضایی در زیر مسجد الاقصی است و کسی که میره توی اون شیب از مسجد الحرام میاد بیرون 

کلیدش هم که دستشون هست 

شرطش اینه که  توی مسجدا لحرام  باید آدم قربانی بشه 

امسال 6 .6 .1396 روز عرفه است

من به صورت تجربی فهمیدم وقتی چیزی و پی بینی کنی و به اطلاع عموم برسونی  اتفاق نمیوفته

حالا هم دارم میگم که آقایونی که مسؤولیت بر عهده گرفتید در تاریخ 1396.6.6 و دو روز این ور اون ور به شدت حواستون جمع باشه 

به اون عنکبوتها هم علنا همونددیالوگی رو بگید که دن کورلیونه بعد از پسر بزرگش به پدر خوانده های دیگه گفت : 

گفت من از خون پسرم گذشتم که جنگ در نگیره 

اما من یه پسر دیگه دارم اگر خو دکشی کنه یا صاعفه بهش بزنه یا به هر صورتی اتفاقی براش بیوفته من کسانی از این جمع رو قاتل می دونم.... 

یه چیزی هم من به عنوان یک نفر از ملت که رو صحنه راهش نمی دهند بگم اگر اتفاقی برای این حاجی ها بیوفته و کسی بخواهد نقطه 

زن بودن موشک هاش رو با زدن برج شیطان بدون آسیب به کعبه به نمایش بگذاره ما اون اشخاص رو قاتل حجاج  و هم دست شیاطین جود و سعود  خواهیم دانست 


  • فرشته حالی
۰۳
اسفند

متن زیر برگرفته از وبلاگ دکتر ناطقی الهی است


لا حول و لا قوه الا بالله

 

سناریو مدیریت «سانحه» ساختمان پلاسکو، سناریو مطلوب (فقط رئوس کلان)

دو سال قبل از حادثه؛ جلسه هماهنگی منطقه

اعضای جلسه: آب، برق، گاز، آتش‌نشانی و ... .

مدیر منطقه (شهردار منطقه): با سلام امروز حادثه آتش‌سوزی مدنظر برای منطقه است 

مدیر منطقه: آقای مهندس لطفا چرخه را روی تصویر بیاورید تا براساس آن جلو برویم

مهندس: تصویر چرخه قربان روی پرده است

مدیر منطقه: پیرو جلسه قبل می‌بایستی موارد زیر تهیه می‌شد: لطفا گزارش

نقشه آسیب‌پذیری ساختمانهای منطقه و ریز منطقه در مقابل آتش؛

اخطار 3 ماهه برای حل مشکل اطفاء حریق؛

ارزیابی اولیه و کیفی منطقه از دیدگاه سازه‌ای، تردد، آب و برق و ... و ترسیم نقشه‌های موجود؛
...
...

مهندس منطقه: بله تمامی ساختمان‌ها بطور کیفی بصورت سریع ارزیابی اولیه شد هم در اشل کل منطقه استحفاظی و هم بصورت ریز منطقه و تمامی ساختمان‌های فاقد سیستم حریق همانگونه که در نقشه مشخص است با علامت قرمز، زرد و سبز مشخص شده است؛

اخطار 3 ماهه برای اصلاح سیستم هشدار و خرید کپسول‌های اطفاء حریق برای هر واحد ابلاغ شد؛

طبق دستور، روی هر ساختمان تابلوی وضعیت قرمز، سبز و زرد که همگان بطور وضوح قابلیت دیدن آن را داشته باشند نصب شد؛
در اخطار درضمن مشخص شد که می‌بایستی ارزیابی کمی از سازه و تهیه نقشه‌های عین ساخت آماده و رأس 3 ماه تحویل شود.

مدیر منطقه: خوب در داخل چرخه به نظر می‌رسد اقدامات هشدار و اخطار انجام شده است درخصوص خطر آتش‌سوزی در این مکان، جناب فرمانده توضیحات لازم را بفرمایند:

  • فرشته حالی
۲۸
بهمن

الان  داشتم ویدئو هایی که درباره پلاسکو دانلود کردم می دیدم الان دو روز هست می خواهم یه مستند ازش بسازم یه  توالی بین اخبار و ویدئو های ضبط شده که حقیقت رو روشن کنه انشالله 

اون صحنه ای که یه زن و مرد گرفتن از بالای پشت بوم وقتی میریزه دختره میگه:  یا علی یا علی ریخت همه اش ریخت وای ساختمانهای بغل وای مردم تموم شد دیگه پلاسکو نیست...

من یهو  گریه ام گرفت می دونستم چرا از این جمله "تموم شد دیگه پلاسکو نیست" گریه ام گرفت بعد یهو یاد یه چیزی افتادم یه خاطره خیلی شخصی که همیشه فکر می کردم هرکی بشونه خنده اش می گیره و درک نمیکنه و برمی گرده به وقتی که پنج ساله بودم یه پل جلوی در خونمون بود تو شمال  یه پل  سیمانی خیلی معمولی روی جوی آب کوچه    

شهرداری اومد برا بهداشت جوب رو آورد بالا و پل خونه ما رو خراب کرد  و سیمان ریخت یه پل دیگه ساخت  من اون شب برق رفته بود نشستم تو کوچه بابام شاعر بود گفت دیگه نیست اون پل دیگه نیست فردا جاش یه پل می سازند اما اون نیست 

من گریه کردم این اولین درک من از مرگ بود غم ناپدید شدن یه کسی که تا حالا بود و قرار بود باشه و یهو دیگه نیست در حالیکه تو هستی و همه چیز هست حتی وسایلش و کفشهای که تازه خریده ! 

خوب یادمه چه احساسی  کردم و درکم  از این حقیقت  خیلی کامل بود   ...این اولین بار بود که من غمگین شدم

   یه  پل  

خدا با یه پل   اندوه آدمیت رو در من آغاز کرد 

و الان یاد اون پل افتادم همیشه  که به مرگ کسب برخوردم یا به خاطره پیوستن یک وجود, تو دلم یاد اون پل می افتادم و فکر می کردم برا دیگران خنده داره اگر بگم از خراب شدن یه پل 

و الان یهو دلم ریخت از خراب شدن پلاسکو

وای یادم اومد یه چیز دیگه که نمی تونم بگم وای اینو که یادم اومد دیوانه شدم وای اون مامورهای شهرداری دو طرف جوب رو بستن و یه توله سگ کوچولو اون تو جا موند خدا شاهدی تو همین الان یادم انداختی دارم می میرم.... توله سگ جا موند اون وسط روش رو سیمان کردن بابام بهشون گفت گناه داره گفتن دیگه سیمان کردیم نمی تونیم دوباره خراب کنیم گفتن اون زیر هوا نیست الان مرده حتما

  الان حالم بد شده داره یادم میاد خدایا  دقیقا زیر پنجره مون بود تا هفت شب این سگ زوزه کشید فقط شبها زوزه می کشید صدا می کرد هفت شب طول کشید تا مرد

خدا اینها چیه الان یادم آوردی چیکار کنم حالا خدا

 

  

 

 

  • فرشته حالی