به نام تو

انک لا اله الا انت

به نام تو

انک لا اله الا انت

ربِّ صلّی علی مُحسن فی العالمین

آخرین نظرات
  • ۲۸ تیر ۹۶، ۱۸:۴۳ - سید محمد موسوی
    عجب...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت محمد (ص)» ثبت شده است

۱۷
مرداد
ا
حضرت محمد (ص)  می گوید : منعرف نفسه فقد عرف ربّهُ

یعنی چی به نظر شما؟ 

  • فرشته حالی
۰۸
آذر

حضرت محمد (ص):

حکایت من و دنیا چون سوارى است که روز گرمى در سایه درختى خوابید سپس برخاست و سوارشد  و  آن را ترک کرد و رفت

ما مثلی و مثل الدّنیا إلّا کراکب نام فی ظلّ شجرة فی یوم حارّ ثمّ راح و ترکها

  • فرشته حالی
۰۸
آذر

«احساس می‌کرد، زمان مرگش فرا رسیده است 

آن‌چنان با وقار و شکوهمند بود که به ملامت کسی بر نمی‌خاست 

چون در کوچه‌ها قدم می‌زد رهگذران از هر سو سلامش می‌گفتند 

و او، به مهربانی، پاسخ می‌داد 

پیشانی اش فراخ و گونه هایش اندکی برآمده بود

ابروهای باریکی داشت

نگاهی نافذ و گردنی کشیده 

غذایش اندک بود و گاه از گرسنگی سنگ بر شکم می‌بست

گوسفندانش را خود می‌دوشید

چون مردمان فرودست بر زمین می‌نشست

و لباس‌هایش را وصله می‌زد


شصت و سه ساله بود که ناگهان، تبی در تنش راه یافت

آنگاه، پرچم اسلام را به پرچمدارش علی سپرد و گفت:

این آخرین سپیده دم زندگی من است

خدایی جز خدای یگانه نیست. در راهش تلاش کن...

...



من کلامی از زبان خداوندم

خاکسترم، چونان انسان و آتشم، همانند پیامبران

گرمازا و روشنی بخش

مسیح، مقدمة من بود

چون سپیده دمان، که بشارت آفتاب را با خود دارد

من امّا، نیرویی بودم که نور ناتمام «عیسی» را کامل کردم....

...

... به آن‌ها اجازه داده می‌شد که مرا بکوبند

در حالی که خورشید در دست راست و ماه در دست چپم بود

سخت بر من تاختند اما در نهایت باختند

و من گامی پس ننهادم

اینک منم

در آستانۀ آرامگاهی ژرف

پیش رویم خداست و پشت سرم جهانی که از آن شماست

...

شب هنگام 

فرشته مرگ، بر درگاه خانه آمد و اجازه ورود خواست 

پیامبر رخصت داد 

پیک خدا که داخل شد 

حاضران دیدند که برقی شگفت 

در نگاه پیامبر درخشیدن گرفت 

همانند نوری که روز میلاد در چشم‌هایش داشت. 

«عزراییل» گفت: 

ای پیامبر! خدایت تو را به نزد خویش می‌خواند 

پیامبر پاسخ داد: 

دعوتش را به جان می‌پذیرم و می‌آیم! 

آن‌گاه لرزشی کوتاه بر شقیقه‌هایش نشست 

و نفسی آرام لب‌هایش را از هم باز کرد 

و «محمد» 

جان به جان آفرین سپرد


برگرفته از کتاب "سال نهم هجرت" سروده "ویکتور هوگو"

ترجمه "ویدا رامین" انتشارات" باغ آبی"


  • فرشته حالی