فیلم زندگی ما

همه ما روی آنتن هستیم

 پخش زنده یک مستند که همزمان از زاویه دید ما و  359 زاویه دیگر

 فیلمبرداری و به پرونده ما افزوده می شود  که در آخر کار پاداش هرکدام از ما

با فیلم کامل زندگی خود در پیشگاه خدا حاضر خواهیم شد 

و  گروهی از رسولان و مؤمنان نیز در آن شهادت می دهند  

خدا طراح ما و صحنه  ماست 

پردازنده و پرورنده ماجرای ما و جهت دهندگان حاضر در صحنه  فرشتگان شیاطین آنه پی در پی که دیالوگهای سرنوشت ساز را به ما تلقین می کنند و آنها که از باریکه میان دو مرگ عبورمان می دهندبی سر و صدا

دوربینها و میکروفن ها از لحظه تولد تا آخرین نفس گفتار و کردار ما را ثبت می کنند ولی تنها خداست که به حیطه پندار ما نیز احاطه دارد آنقدر لطیف است که وقتی در دلمان حرف می زنیم می شنود و هر چه تصور می کنیم می بیند

افکار شر و پندارهای نیک که چون بر ایشان پافشاری کنیم زمینه افشا شدنشان را. در روی پرده بوجود می آورد 

 کارگردان نویسنده مالک و داور نهایی همه یکی است و او الله است  خالق کارکترها و شخصیتهایی که روی پرده و   پشت پرده ایفای نقش می کنند برنکهامه نویس ما طراح تصویرگر شخصیت پرداز ما همه یک شخص واحد است چون او خودش هم واحد است و از نوع او فقط خودش هست و بس

 

اینکه همه کاره اوست و بقیه از نظر خدا نبودن با هم برابریم و بندگان خدا از بندگان طاغوت در غربال صحنه از هم جدا می شوند و این غربال کردن تا هفت درجه از هر سو ادامه میابد و در های آسمان هربار از سر سوزن باریکتر می شوند و جمل سوار از هفتمین غربال دوزخ می گذرد

زیباترین جای داستان اینجاست که ما ایستاده ایم نمی دانم آنها که فصل اولین و میانی را به صحنه آمدند هم این احساس را داشتند؟ نوح و هود و صالح

موسی و هارون

یا مهاجران انصار 

من که خیلی خدا را شکر می کنم و راضی ام از اینکه من رو در آخرین آفریده و زمان حضور من را در صحنه "حالا" قرار داده حالی که آینده ظهور حضور خداست در صحنه یعنی در نقطه اوج پرده آخر خدا یک نفر را بجای خود به صحنه می فرستد و او همان کسی است که دانا به خواست خدا و به اجر ا درآورنده

آن در روی صحنه این همان امام پشت پرده است که به اشاره خدا پرده گشوده می شود و قدم به صحنه می گذارد 

نه اینکه پیشتر در صحنه نبوده اتفاقا اگر فیلم ها را دوباره نگاه کنی او را مدام در صحنه خواهی دید اما همیشه آنقدر فروتن و. بزرگوار است  که  چهره اش از یاد می رود زود 

داستان شاهزاده و گدا داستان زندگی اوست و پیش از این خدا در قرآن داستان او را در سوره یوسف بازگو کرده بود تا احسن القصص را بدانیم که آخرش خوش است از میان داستانهای که خدا در کتاب برای ما فرستاده است که در واقع شرح ماوقع بوده واطلاعات و تجربیات پیشینیان در صحنه که بوسیله سفیران خدا برای ما فرستاده شده در صحف ابراهیم و موسی و داوود و سر انجام به صورت قرآن بر دل حضرت محمد (ص) وارد شد و قلب پیامبر از روشنی و صافی به لنز پرژکتور می ماند که نور را از خود عبور داده در سراسر پرده می گستراند تا همه ببینند و بشنوند و خبر شوند که دوربین مخفی نیست و کسی غفلتا به جهنم نمی رود گرچه بسیاری از اهل بهشت را خدا غفلتا به بهشت انداخته است

ماجرا یک پایان ندارد چون ما دارای یک اختیار جمعی هستیم که یکی از هفت پایان ماجرا را رقم خواهد زد 

از این هفت در فقط یکی در بهشت است و کلیدش و دلیلش امام زمان است همان پادشاه گم نام حاضر در صحنه همان که مثل سایه در میان ما حضور دارد در جمکران با ما دعا می کند و به اشاره ای راه را نشان می دهد گوشی را دستمان و سیم ها را وصل می کند به اتاق فرمان 

او صاحب الزمان است صاحب یعنی همراه و همنشین هم کوپه قطار و فکرش را بکنید او با  زمان همسفر شده و آمده تا ما که حالا در صحنه ایم و کتاب تاریخ دارد در اثر ما نوشته می شود