به نام تو

انک لا اله الا انت

به نام تو

انک لا اله الا انت

ربِّ صلّی علی مُحسن فی العالمین

آخرین نظرات
  • ۲۸ تیر ۹۶، ۱۸:۴۳ - سید محمد موسوی
    عجب...

۴۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۸
بهمن

به نام خداوند بخشنده  مهربان


به آسمان دارای برج ها

و به روز موعود 

و  به شاهد

و به مشهود,

مرگ بر صاحبان خندق سوزان 

آن آتش بر  خشت افروخته

آن زمان  که بر فراز  آن نشسته بودند

و خود شاهد بودند 

 چه بر سر مومنین می آورند

و انتقام از ایشان نکشیدند

مگر بخادر ایمانشان به الله

آن عزیز ستوده

آن که آسمانها و زمین ملک اوست

و خدا شاهد همه چیز است

به یقین آن کسانی که آزار دادند

مردان و زنان با ایمان را

و هرگز هم از کرده خود پشیمان نگشتند

 برایشان عذاب دوزخ است

 و عذاب حریق

به یقین آن کسان که باور کردند 

و به نیکی ها عمل کردند

و ایشان را بوستانهای است 

که از بن شان جوی ها روان است

این است رستگاری بزرگ

به راستی " گرفت و گیر"  پروردگارت شدید است

همانا که آغاز کرده و برگشت جریان هستی از اوست

و او آمرزنده و دوستدار است

دارای  عرش مجید است

هرچه بخواهد می کند

آیا رسیده به تو خبر 

 لشگریان فرعون و ثمود ؟

 با این همه آن کسانی که کافر شدند

 در  تکذیب اند 

و خداوند از همه سو فراگیران است

بلکه این است قرآن ارجمند 

در لوحی نگهداری شده


 






  • فرشته حالی
۲۸
بهمن

الان  داشتم ویدئو هایی که درباره پلاسکو دانلود کردم می دیدم الان دو روز هست می خواهم یه مستند ازش بسازم یه  توالی بین اخبار و ویدئو های ضبط شده که حقیقت رو روشن کنه انشالله 

اون صحنه ای که یه زن و مرد گرفتن از بالای پشت بوم وقتی میریزه دختره میگه:  یا علی یا علی ریخت همه اش ریخت وای ساختمانهای بغل وای مردم تموم شد دیگه پلاسکو نیست...

من یهو  گریه ام گرفت می دونستم چرا از این جمله "تموم شد دیگه پلاسکو نیست" گریه ام گرفت بعد یهو یاد یه چیزی افتادم یه خاطره خیلی شخصی که همیشه فکر می کردم هرکی بشونه خنده اش می گیره و درک نمیکنه و برمی گرده به وقتی که پنج ساله بودم یه پل جلوی در خونمون بود تو شمال  یه پل  سیمانی خیلی معمولی روی جوی آب کوچه    

شهرداری اومد برا بهداشت جوب رو آورد بالا و پل خونه ما رو خراب کرد  و سیمان ریخت یه پل دیگه ساخت  من اون شب برق رفته بود نشستم تو کوچه بابام شاعر بود گفت دیگه نیست اون پل دیگه نیست فردا جاش یه پل می سازند اما اون نیست 

من گریه کردم این اولین درک من از مرگ بود غم ناپدید شدن یه کسی که تا حالا بود و قرار بود باشه و یهو دیگه نیست در حالیکه تو هستی و همه چیز هست حتی وسایلش و کفشهای که تازه خریده ! 

خوب یادمه چه احساسی  کردم و درکم  از این حقیقت  خیلی کامل بود   ...این اولین بار بود که من غمگین شدم

   یه  پل  

خدا با یه پل   اندوه آدمیت رو در من آغاز کرد 

و الان یاد اون پل افتادم همیشه  که به مرگ کسب برخوردم یا به خاطره پیوستن یک وجود, تو دلم یاد اون پل می افتادم و فکر می کردم برا دیگران خنده داره اگر بگم از خراب شدن یه پل 

و الان یهو دلم ریخت از خراب شدن پلاسکو

وای یادم اومد یه چیز دیگه که نمی تونم بگم وای اینو که یادم اومد دیوانه شدم وای اون مامورهای شهرداری دو طرف جوب رو بستن و یه توله سگ کوچولو اون تو جا موند خدا شاهدی تو همین الان یادم انداختی دارم می میرم.... توله سگ جا موند اون وسط روش رو سیمان کردن بابام بهشون گفت گناه داره گفتن دیگه سیمان کردیم نمی تونیم دوباره خراب کنیم گفتن اون زیر هوا نیست الان مرده حتما

  الان حالم بد شده داره یادم میاد خدایا  دقیقا زیر پنجره مون بود تا هفت شب این سگ زوزه کشید فقط شبها زوزه می کشید صدا می کرد هفت شب طول کشید تا مرد

خدا اینها چیه الان یادم آوردی چیکار کنم حالا خدا

 

  

 

 

  • فرشته حالی
۲۷
بهمن


هر که آب است, با تو آب تر است

با تو حتی لب سراب, تر است


روی تو ماه چهارده معصوم 

شب ات از روز آفتاب تر است


غیبت این حضور ممکن نیست

چه کسی از تو بی نقاب تر است


" ماعرفناک  حق  معرفتک "

گرچه عشق ندیده ناب تر است


خوش بحال کسی که روز نبرد 

با تو همدوش و هم رکاب تر است


تو دعای فرج بخوان که دعا 

از لب دوست مستجاب تر است  


  • فرشته حالی
۲۴
بهمن


   

1) فدک یعنی" فدای تو "


و همان "فداک" است ترکیب "فدای" _ "ک "  


 معادل  این ترکیب در فارسی " برات" است "برای" _"ات"


فدک در ابتدا جمله ای توضیحی درباره این بخشش پیامبر به تنها وارث خود بود ود جریان اقامه دعوی با عنوان " بخشیده شده به تو" از آن قطعه زمین یاد می شد.

 

2) فدک سند  پیوند خونی حضرت فاطمه با پیامبر بود


خطبه فدکیه با این سخن آغاز می شود


أنا فاطمه و ابی محمد


یعنی  من فاطمه  ام  و محمد   پدر من است


اصلی ترین دلیل اقامه دعوی از سوی حضرت فاطمه در مورد فدک به ثبت رسانیدن همین یک جمله بود  جمله ای که امروزه ما در ابتدای هر فرمی که سندیت قانونی دارد می نویسم و امضا می کنیم 


اینجانب............... فرزند...........


اصلا آن روز فاطمه به مسجد مدینه رفت  تا با صدای رسا همین یک جمله را  بگوید که  من و فرزندانم تنها وارثان خون آخرین پیامبر خدا هستیم 

چرا؟؟

مگر کسی می خواست نسبت خونی فاطمه با پیامبر را زیر سؤال ببرد یا سندیت آن را از بین  ببرد؟


 پیوند خونی فاطمه با پیامبر مانع راه چه کسانی بود؟ 


 به یاد آوریم که پیوند خونی  برای عرب  بسیار اهمیت داشت  اعتباری که نسبت خونی داشتن با پیامبر برای فاطمه و اولادش در جامعه مسلمانان ایجاد می کرد  به مراتب بیشتر از آن بود که ابوبکر و عمر بواسطه هم نشینی با پیامبر می توانستند برای خود قائل شوند آنان که فکر ایجاد امپراطوری بزرگ عرب و فتح ایران و روم را در سر داشتند می دانستند مانع اصلی بر سر راهشان همین پیوند خونی فاطمه با پیامبر است 

البته آنها خیلی پیش تر به فکر گرفتن این امتیاز افتاده بودند همان زمان که تازه داشت پایه های نخستین جامعه مدنی در عربستان ریخته می شد در همان سال نخست هجرت پیامبر عایشه را به خانه پیامبر فرستادند تا فرزندی از او برایشان به غنیمت بزاید 

نشد که نشد دختر ابوبکر از پیامبر هیچ فرزندی به دل نگرفت

پس دست بکار شدند و حفصه را به کمک فرستادند که دختر عمر بود و این هم راه به جایی نبرد در این میان دو خواهرزاده حضرت خدیجه که در نزد پیامبر بزرگ شده بودند هدف بعدی بودند که یکی را عثمان به همسر گرفت ولی هر دو پیش از وفات پیامبر درگذشتند و نقشه خواهر تراشیدن برای حضرت فاطمه هم  چندان سودی نداشت و البته ابوبکر و عمر هر دو از اولین کسانی بودند که  به خواستگاری فاطمه (س) آمدند و به در بسته خوردند

مهمتر از همه نقشه ای است که در زمان حیات پیامبر فقط مقدماتش را چیده بودند و قصد داشتندپسر خوانده پیامبر را به عنوان پسر  اومعرفی کنند این نقشه را شدنددر قرآن   خنثی کرد و علت اینکه همسر مطلقه زید را به همسری پیامبر در آورد بوجود آوردن ادله قطعی بر عدم پیوند خونی میان پیامبر و زید بود و در همان آیات خدا تاکید می کند که محمد پدر هیچ یک از مردان شما نمی باشد


 و فاطمه آن روز در حالیکه محسن را در دل داشت وهفته ٢۱  ام بارداری را هم پشت سر گذاشته بود در حلقه ای از زنان هاشمی به مسجد مدینه آمد تا با صدای غیر نشنیدن این را بگوید که 


من فاطمه هستم و محمد پدر من است

و چه عرصه ای برای تاکید بر این مطلب بهتر از مساله وراثت 

و آنانکه در صدد حذف این مدرک قانونی از اوراق تاریخ بودند هم 

از  اهمیت این سند آگاهی داشتند




 

  • فرشته حالی
۲۴
بهمن

  • فرشته حالی
۲۲
بهمن

آیا می دانید که 12 بهمن1357 که امام به ایران وارد شد مصادف بود با هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه و آغاز تشکیل نخستین مدنیت اسلامی که مبدل تاریخ اسلام قرار گرفت!!


عجب تصادفی!


و آیا می دانید که 22 بهمن آن سال و پبهمن1357انقلاب اسلامی مصادف بود با 13 ربیع الاول و میلاد پیامبر و آنچه جالب است عدد 3.13.1399 است و این عدد 3.13 که برای من می درخشد و اینکه تاریخ وفات امام خمینی هم این عدد را در خود دارد که تاریخ وفات ایشان 13 خرداد بود یعنی 

بازهم 3.13 و در ساعت 22 .20 دقیقه شب!!

و یاد آن شعر امام می افتم که انتظار فرج از نیمه خرداد کشم


همه اش تصادفات کوره ! هیچی پشتش نیست !....  

  • فرشته حالی