جادوی سپید

جادوهای سپیدی وجود داشت که همواره اقوام و ملل مختلف از آنها برای استحکام بخشیدن به عقد و پیمان  زناشویی استفاده می کردند

اینها را امروزه به نام رسم و سنت می شناسیم  و تعریفمان از این کارهایی که از قدیم رسم بوده و ما هم از انجام دادنشان لذت احمقانه ای می بریم این است که این کارها بازی هایی بیش نیستند  و  عروس و دامادهای "هرگز  به دوران نرسیده "  نسل ما هم که حتی به شگون داشتن یا نداشتن یک فعل هم اعتقاد ندارند چه برسد به اینکه به تأثیر فرامادّی اعمالی که بر لب حجله انجام می دهند بیاندیشند

یکی از جادوهای سپید که ما فقط آنرا عملی سمبولیک می پنداریم  همین است که عروس و داماد عسل به دهن هم بگذارند که پر از سمبل های شیرین و اتصال دهنده است و "اهریمن"  که مثل من و شما وجود خاجی دارد و اعتقاد نداشتن ما به این خرافات هیچ تاثیری در بود و نبودش ندارد به آسانی این سحر سپید را 

با وارد کردن یک جادوی سیاه باطل کرد 

انگشتش را گاز بگیر 

آها 

حالا همه کف بزنند 

حالا تو  نوبت تو که شد محکمتر 

آااااا

همه کف بزنن چه شوخی بامزه ای ها ها ها

اصلا کاری نداشت ففط یه صد سال کار آموزشی لازم بود تا همه قانع شویم که "شیطان" و بدخواهی های "غیر مادی اش" اصلا وجود ندارد حتی آنها که هنوز به وجود خدای شنوا و بینا اعتقاد داریم هم گول خورده ایم  خود من تا دو سال پیش بزرگترین شیطانی که می شناختم خودم بودم و اصلا باورم نمیشد اما کم کم فهمیدم شیطان 

پیر زنده است  برخلاف آدمیزاد دچار فراموشی نمی شود و چون کاملا  از سر و ته ماجرا هستی آگاه است با برنامه ریزی های بلند مدت پیوسته در طول قرنها مشغول محو خود و ریختن زهر خود در کالبد بشریت است و اتفاقا برعکس آنچه ما فکر می کنیم نه به دنبال کسب قدرت است و نه مال, بلکه در پی اثبات این مطلب به خدا

است که آدم ارزش سجده کردن و این حرفها را نداشت کم هوش است ساده لوح و بی حافظه گوشش به چشم دیگران است مرکز ثقلش بیرون خودش قرار دارد تایید طلب است و به خودش هم دروغ می گوید 

اما و اما عشق

ِعشق در دل آدم است و دل حریم خداست تا وقتیکه با مص ف الکل فاسد نشده باشد و تا "کن کور" چشم آدم را بر علم و دانایی کور نکرده باشد 

 روح خدا که در خاک" آدم" دمیده بود , مدتهاست  که بخاطر بی توجهی ما در حال پر کشیدن  است و در میانه راه خدا دوباره روح خود را مستقیم وارد کالب  بشریت کرد

و خدا آفرید مریم را 

تا بزاید دوباره آدم را

حالا دوباه در آغاز هزاره سوم از آدمی جز همان خاک نمانده آنهم در آدمهای پاک که وجودسان بی درو پیکر نبود 

برای سویمن بار خدا می خواهد در این kely man - آدم گلی_ بدمد 

و زیر خاکی های پاک مرده را زنده کند و رو خاکی های نیالوده را حیاط پاکیزه ببخشد از نو 

و نوروز است هر روزی که تو بر ما می دمی نفحة من روح الله 

بر ما بدم که با دم تو آدمی شویم 

ان شاءالله